بریده‌هایی از کتاب چهارراه پول‌سازی

تصمیمات من هستند که از من یک کارگر، کارفرمافا تاجر و یا یک سرمایه‌گذار می‌سازد، نه میزان کار و تلاش من.

از همین حالا باید شنا کردن را یاد بگیری تا وقتی که فرصت خوب بدست آمد بتوانی همانند سنگ به عمق آب بروی و آن‌چه را که می‌خواهی بدست آوری.

من ابتدا به حرف‌های آن‌ها گوش می‌دهم تا متوجه شوم که هدف آن‌ها از این کار چیست. با این عکس‌العمل من قبل از شروع کار به آنه‌ا یاد می‌دهم که باید ابتدا مهارت خوب گوش دادن به حرف‌های دیگران را بیاموزند. آن‌ها باید بدانند که گوش دادن به دیگران از تولید بهترین محصولات زیبا نیز برتر است.

«کارهای من به دیگران مربوط نمی‌شود و کارهای آن‌ها به من. »

در طول سال‌های اخیر محققان مطالعاتی را آغاز کردند که نشان دهد چگونه بسیاری از افرادی که فقیر به دنیا آمده‌اند، ثروتمند شده‌اند. موارد زیر نتیجه‌ی تحقیقات آن‌ها بود: ۱- آن‌ها از برنامه‌ریزی بلند مدت خوبی استفاده کرده‌اند. ۲- آن‌ها معتقد بودند که بعد از هر شکست، پیروزی است. ۳- آن‌ها راه استفاده از توانایی‌هایشان را می‌دانستند. این گروه از افراد برای دست‌یابی به آن‌چه که آرزویش را داشتند، چیزهای زیادی را از دست دادند. اما از استفاده‌ی درست از توانایی‌هایشان دست برنداشتند و متوجه شدند برای موفقیت باید آن‌چه را که می‌دانند با آن‌چه که دارند، ترکیب کنند

هنگامی که ما هنوز در سن ۴۰ سالگی قرار داریم، پس ممکن است فقط دوبار رکود اقتصادی و یک یک بار کسادی را دیده باشیم. شاید زندگی ما بخواهد در این سن به پایان برسد و ما دیگر تغییرات اقتصادی را نبینیم، اما می‌توانیم از همین حالا برای هر یک از آن‌ها تصمیم‌گیری کنیم. به همین خاطر بود که پدر پولدار همیشه مرا نصیحت می‌کرد که سیر تحولات تاریخی اقتصاد دنیا را بخوانم و دیدگاه‌های خود را با دیدگاه‌های مطرح شده در تاریخ هماهنگ کنم.

چون احساسات آن‌ها توسط افراد خانه‌های سمت راست تحریک شده بودند، آن‌ها تصمیم گرفتند که با اعتماد به دیگران در سرمایه‌گذاری‌ها شرکت کنند و خود را از شر بی‌پولی و فقر برهانند. ما نیز اگر جای آن‌ها بودیم، همان کار را می‌کردیم. زیرا هنگامی که احساسات برای ما تصمیم‌گیری کنند، چیزی جز ضرر حاصل‌مان نمی‌شود.

نصایح پدر پولدار نیز در این میان ما را دلگرم‌تر می‌کردند. او می‌گفت: دانستن این‌که چه موقع بایستی و چه موقع ادامه دهی، نوعی هوش است که هر کسی آن را ندارد. اگر تمام افرادی که روزی ثروتمند بوده‌اند و حالا ورشکسته شده‌اند، این اصل را می‌دانستند، هرگز دچار سختی‌ها نمی‌شدند. این همان رازی است که پولدارها را پولدارتر و فقیران را فقیرتر می‌کند.

تنها تفاوت افراد میان جدول «چه‌کسی بودن آن‌هاست» تا این‌که چه کارهایی را انجام می‌دهند و چه چیزهایی دارند.

اگر بخواهیم مثال خود را درباره‌ی پول مطرح کنیم، باید بگوییم که بسیاری از افراد تصور می‌کنند که با خرید چند اوراق بهادار می‌توانند ثروتمند شوند. در واقع چند برگه‌ی اوراق بهادار نیستند که شما را ثروتمند می‌کنند، بلکه نوع افکار و استراتژی‌های شما هستند که به کمک شما می‌شتابند. اگر کسی از نظر ذهنی توانایی نداشته باشد، محال است که بتواند با خرید چند برگه‌ی بی‌ارزش به موفقیت برسد

برای حرکت از خانه‌های سمت چپ به خانه‌های سمت راست جدول چه کارهایی را باید انجام دهیم؟ من در جواب به آن‌ها می‌گویم: هیچی، فقط باید بیش‌تر فکر کنی. اگر فکر کنی، حتماً تغییر می‌کنی. اگر بخواهید برای به موفقیت رسیدن فرمولی را به شما معرفی کنم، باید بگویم: بودن – انجام دادن – داشتن

در واقع وقتی که تو می‌خواهی کاری را آغاز و یا تغییری را در زندگی‌ات ایجاد کنی، یک بخش از وجود تو که به دنبال امنیت است با بخش دیگر که در پی آزادی است، می‌جنگد. این خودت هستی که انتخاب می‌کنی، کدام بخش از وجودت برنده شود. تو هستی که انتخاب می‌کنی به خانه‌ی B وارد شوی و یا به خانة اول خود (E) برگردی.

هنگامی که از کسی جملاتی نظیر «نگران نباش»، «باز پرداخت ما بسیار پایین و آسان است. » و «برای شما تخفیف ویژه‌ای داریم» بدانید که کسی می‌خواهد شما را به بازی بگیرد. اگر می‌خواهید فریب این افراد را نخورید، باید کمی هوشمندانه‌تر عمل کنید.

او ابتدا با توضیح بازی «چه کی می‌‌خواهد بدهکار دیگری شود؟ » شروع کرد. اصل و معنای این بازی به معنای آن بود که با ده نفر از دوستانت به رستوران بروی و در میان صرف غذا به دست‌شویی بروی، اما هنگامی که برمی‌گردی تنها چیزی که می‌بینی یک صورتحساب روی میز و صندلی‌های خالی است. پدر می‌گفت: این بازی بسیار مهم است و اگر نخواهی این بازی را یاد بگیری، آن تو را به بازی می‌گیرد.

هر چه تعداد افرادی که به آن ها بدهکار هستی بیش‌تر باشد، فقیرتر خواهی شد و هر چه تعداد افرادی که به تو بدهکار هستند، بیش‌تر باشد، ثروتمندتر خواهی شد.

اگر تو می‌خواهی کاری کنی که پول به سمت تو بیاید، باید بدانی که چگونه از آن مراقبت و محافظت کنی. اگر چنین ایده‌ایی در سرت نباشد، همیشه دستانت خالی می‌مانند.

۹۵ درصد مردم با چشم خود سرمایه‌گذاری می‌کنند و ۵ درصد باقی مانده با عقل خود. تو هم جزء همان ۵ درصد هستی. به همین دلیل است که از هر ۱۰ سرمایه‌گذار ۹ نفرشان شکست می‌خورند. مشکل اصلی آن‌ها این است که آرام آرام پول خود را از دست می‌دهند و اصلاً متوجه چنین موضوعی نمی‌شوند. آن‌ها با عواطف و احساسات خود با پول خود سرمایه‌گذاری می‌کنند تا با عقل و منطق‌شان.

کار کردن با اقشار مختلف مردم یکی از دشوارترین بخش‌های تجارت است. افرادی که تا کنون در تجارت خود به موفقیت‌های بزرگی رسیده‌اند، راه و روش برخورد با مردم را خوب می‌دانسته‌اند. این مهارت را می‌توان به آسانی یاد گرفت. همان‌طور که قبلاً اشاره کردم تغییر در خانه‌های جدول نیازمند تلاش و کوشش بسیار است. زیرا علاوه بر تجارت شما باید یاد بگیرید که چگونه با مردم رفتار کنید و آن‌ها را برای برخی چیزها تشویق و در مقابل چیزهای دیگر منع کنید.

۱- برای موفقیت یاد بگیرید که بر ترس‌های خود غلبه کنید: اگر می‌خواهید موفق شوید باید به نگرانی‌هایتان پایان دهید و به نظرات و گفته‌های دیگران بی‌اهمیت باشید. بسیاری از دوستانم بوده‌اند که با وجود اطلاعات فراوان و پول و سرمایه‌ی کافی فقط به خاطر حرف‌ها و تمسخرهای دیگران دست به هیچ سرمایه‌گذاری نزدند. من نیز در ابتدای شروع کارم همانند آن‌ها نگران حرف‌های دیگران بودم، اما پس از مدتی فهمیدم که آن‌ها همان کسانی هستندکه اگر موفقیت‌های مرا ببینند، به سراغم می‌آیند تا همان کارهایی را انجام دهند که من انجام داده‌ام.

اگر شما قصد دارید که درباره‌ی روش‌های طراحی یک سیستم تجارتی مطالبی را بخوانید، کتاب ایی- مت بهترین منبع برای شماست.