بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پاندای بزرگ و اژدهای کوچک | صفحه ۲۱۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب پاندای بزرگ و اژدهای کوچک

بریده‌هایی از کتاب پاندای بزرگ و اژدهای کوچک

نویسنده:جیمز نوربری
امتیاز:
۴.۳از ۱۷۱۳ رأی
۴٫۳
(۱۷۱۳)
اژدهای کوچک پرسید: «تو داری چی‌کار می‌کنی؟» پاندای بزرگ گفت: «نمی‌دونم ولی خیلی کِیف می‌ده.» اگر به دنبال شادکردن دیگران باشی، خودت هم به شادی می‌رسی.
ن. عادل
اژدهای کوچک عصبانی گفت: «نمی‌تونم یه جای خوب برای این شاخه‌ی آخری پیدا کنم.» پاندای بزرگ بامبو‌اش را متفکرانه جوید و گفت: «همین نقص‌ها‌ست که فوق‌العاده‌اش می‌کنه.»
ن. عادل
اژدهای کوچک گفت: «ذهنم گاهی مثل این طوفانه.» پاندای بزرگ گفت: «اگه درست گوش بدی، می‌تونی صدای پاشیدن قطره‌های بارون روی سنگ رو بشنوی. حتی توی طوفان هم می‌شه کمی آرامش پیدا کرد.»
ن. عادل
اژدهای کوچک گفت: «کاش زودتر دیده بودمت، می‌تونستیم بیشتر با هم ماجراجویی کنیم.» اژدهای کوچک پرسید: «هدف من چیه؟» پاندای بزرگ مکثی کرد و بعد گفت: «که روی این سنگ بنشینی و با دوستت باشی.»
ن. عادل
وقت‌هایی که هیچ کاری نمی‌کنی، اصلاً وقتِ هدر‌رفته نیست.
ن. عادل
اژدهای کوچک گفت: «کاش این لحظه تا ابد طول می‌کشید.» پاندای بزرگ گفت: «ما فقط همین لحظه رو داریم.»
ن. عادل

حجم

۱۰٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

حجم

۱۰٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
۱۲,۰۰۰
۷۰%
تومان
صفحه قبل۱
...
۲۱۲
۲۱۳
صفحه بعد