بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پاندای بزرگ و اژدهای کوچک | صفحه ۱۶۱ | طاقچه
کتاب پاندای بزرگ و اژدهای کوچک اثر جیمز نوربری

بریده‌هایی از کتاب پاندای بزرگ و اژدهای کوچک

نویسنده:جیمز نوربری
امتیاز:
۴.۳از ۱۶۵۴ رأی
۴٫۳
(۱۶۵۴)
«سعی کن برای چیز‌های کوچیک وقت بذاری، اون‌ها معمولاً از همه چی مهم‌ترن
رضا
اژدهای کوچک پرسید: «اگه بعضی‌ها از من یا کار‌هام خوش‌شون نیاد چی؟» پاندای بزرگ گفت: «تو باید راه خودت رو بری. بهتره اون‌ها رو از دست بدی تا خودت رو.»
🦄
گاهی ریختن یک استکان چای تنها کاری ا‌ست که می‌توانی برای کسی انجام بدهی. شاید همین کافی باشد. روزهایی هست که بلندشدن، خودش پیروزی است.
Mahi
اژدهای کوچک گفت: «می‌خوام دنیا رو تغییر بدم.» پاندای بزرگ در جواب گفت: «از نفر بعدی که به کمکت احتیاج داره شروع کن.»
مشکات
اژدهای کوچک گفت: «از حرف‌زدن و گوش‌دادنت خوشم می‌آد و از سفرکردن با تو لذت می‌برم، ولی بیشتر از همه‌ی این‌ها، حسی رو دوست دارم که تو بهم می‌دی.»
مشکات
اژدهای کوچک گفت: «الان اصلاً وقت ندارم گل‌ها رو ببینم.» پاندای بزرگ گفت: «درست به همین خاطر باید اون‌ها رو ببینی؛
مشکات
پاندای بزرگ پرسید: «کدومش مهم‌تره، سفر یا مقصد؟» اژدهای کوچک گفت: «همسفر.»
مشکات
اژدهای کوچک گفت: «خیلی خسته‌ام.» پاندای بزرگ مکثی کرد و گفت: «توی زمستون طبیعت کنار می‌ره، استراحت می‌کنه و انرژی‌اش رو جمع می‌کنه برای یه شروع تازه. ما هم اجازه داریم همین کار رو بکنیم دوست کوچیک من.»
مشکات
«بابابزرگ اژدها همیشه می‌گفت که یه سفر هزار کیلومتری با یه استکان چای شروع می‌شه.»
Mahi
اژدهای کوچک گفت: «‌می‌خوام یه غرفه بزنم و از این کدو‌تنبل‌های ترسناک بفروشم. ولی می‌ترسم شکست بخورم.» پاندای بزرگ باز هم برای دوستش چای ریخت و گفت: «ممکنه شکست بخوری کوچولو، ولی اگه از ترس امتحانش نکنی، قطعاً شکست خوردی.»
مشکات
«اژدهای کوچیک چه مردم ازت تعریف کنن و چه ازت ایراد بگیرن، سعی کن موقرانه بپذیری. یه درخت برای قوی‌شدن باید هر شرایطی رو تجربه کنه.»
مشکات
اژدهای کوچک گفت: «امروز ساکتی.» پاندای بزرگ لبخندی زد و گفت: «فکر نکنم صدام از صدای بارون قشنگ‌تر باشه.»
مشکات
اژدهای کوچک گفت: «هنوز نرفته، دلم براش تنگ شد. اگه آسیب ببینه، چی؟» پاندای بزرگ گفت: «وقتی خیلی به کمک نیاز داشت، کمکش کردی. اگه عمر طولانی و شادی داشته باشه، چی؟»
kimia
هر تصمیمی که در سفر می‌گیری تو را به مقصدت نزدیک یا از آن دور می‌کند.
kimia
پاندای بزرگ گفت: «سعی کن برای چیز‌های کوچیک وقت بذاری، اون‌ها معمولاً از همه چی مهم‌ترن.»
kimia
اژدهای کوچک گفت: «برگ‌ها دارن می‌میرن.» پاندای بزرگ گفت: «ناراحت نباش. طبیعت با پاییز بهمون نشون می‌ده رهاکردن چقدر می‌تونه زیبا باشه.»
مشکات
اژدهای کوچک پرسید: «اگه بعضی‌ها از من یا کار‌هام خوش‌شون نیاد چی؟» پاندای بزرگ گفت: «تو باید راه خودت رو بری. بهتره اون‌ها رو از دست بدی تا خودت رو.»
مشکات
اژدهای کوچک گفت: «چه باغ زیبایی.» پاندای بزرگ سر تکان داد و گفت: «ما پیداش کردیم چون بار‌ها راه رو اشتباه رفتیم.»
مشکات
اژدهای کوچک گفت: «می‌دونی، ممکنه بعداً با کلی اشتیاق از روز‌های خوب قدیم یاد کنیم.» پاندای بزرگ گفت: «پس بیا هیچ‌وقت دست از خاطره‌سازی برنداریم.»
مشکات
اژدهای کوچک گفت: «تو شنونده‌ی خوبی هستی.» پاندای بزرگ جواب داد: «شنیدن هیچ‌وقت برام دردسر درست نکرده.»
مشکات

حجم

۱۰٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

حجم

۱۰٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰
۵۰%
تومان