بریدههایی از کتاب پاندای بزرگ و اژدهای کوچک
۴٫۳
(۱۶۵۴)
اژدهای کوچک آهی کشید و گفت: «یادم رفته تصمیم سال جدیدم رو بگیرم.»
پاندای بزرگ گفت: «نگران نباش کوچولو. اگه میخوای چیزی رو تغییر بدی میتونی از همین الان شروع کنی.»
goli
اژدهای کوچک پرسید: «فکرهای بد باعث میشن من آدم بدی بشم؟»
پاندای بزرگ گفت: «نه. موجها اقیانوس نیستن.
فکرها هم ذهن نیستن.»
goli
اژدهای کوچک گفت: «امشب سرد و تاریکه.»
پاندای بزرگ گفت: «نگران نباش کوچولو. خورشید دوباره طلوع میکنه.»
goli
اژدهای کوچک پرسید: «چه جوری به رفتن ادامه میدی؟»
پاندای بزرگ گفت: «گاهی حتی یه قدم خیلی کوچیک بهتر از اینه که اصلاً قدمی برنداری.»
goli
پاندای بزرگ گفت: «فصلها کاملاً با هم متفاوتاند ولی هر کدوم شگفتیهای خودشون رو دارن.»
اژدهای کوچک با نیشخندی گفت: «درست مثل ما.»
گاهی خوب است بدون اینکه بدانیم داریم به کجا میرویم راهی بشویم.
goli
اژدهای کوچک گفت: «الان چند روزه که وزن من رو تحمل میکنی.»
پاندای بزرگ گفت: «میتونست بدتر باشه. میشد اژدهای بزرگ و پاندای کوچیک باشیم.»
goli
اژدهای کوچک گفت: «این شمع خیلی کوچیکه.»
پاندای بزرگ گفت: «هر چقدر نور کم باشه، باز از تاریکی بهتره.»
goli
اژدهای کوچک پرسید: «چی رو داری جشن میگیری؟»
پاندای بزرگ گفت: «زیر بارون بودن با تو رو.»
goli
وقتی برای دیگری فانوسی روشن میکنی، خودبهخود راه خودت را هم روشن میکنی.
goli
گوشدادن مهمترین کاری است که میتوانی برای کسی بکنی.
goli
«صدای پیچیدن باد توی درختها رو میشنوی اژدهای کوچیک؟ طبیعت اینجوری به ما میگه یه لحظه بایستیم، نفس بکشیم و فقط باشیم.»
goli
اژدهای کوچک گفت: «چه حیف که خیلی وقت پیش این درخت رو نکاشتیم. تصور کن الان چقدر بزرگ شده بود.»
پاندای بزرگ گفت: «الان که داریم میکاریمش. همین مهمه.»
goli
اژدهای کوچک پرسید: «داری به چی فکر میکنی؟»
پاندای بزرگ گفت: «هیچی. فوقالعادهست.»
goli
اژدهای کوچک گفت: «چه باغ زیبایی.»
پاندای بزرگ سر تکان داد و گفت: «ما پیداش کردیم چون بارها راه رو اشتباه رفتیم.»
goli
اژدهای کوچک گفت: «میدونی، ممکنه بعداً با کلی اشتیاق از روزهای خوب قدیم یاد کنیم.»
پاندای بزرگ گفت: «پس بیا هیچوقت دست از خاطرهسازی برنداریم.»
عشق نیازی به توضیح ندارد.
goli
اژدهای کوچک پرسید: «تو داری چیکار میکنی؟»
پاندای بزرگ گفت: «نمیدونم ولی خیلی کِیف میده.»
اگر به دنبال شادکردن دیگران باشی، خودت هم به شادی میرسی.
goli
اژدهای کوچک عصبانی گفت: «نمیتونم یه جای خوب برای این شاخهی آخری پیدا کنم.»
پاندای بزرگ بامبواش را متفکرانه جوید و گفت: «همین نقصهاست که فوقالعادهاش میکنه.»
goli
اژدهای کوچک گفت: «برگها دارن میمیرن.»
پاندای بزرگ گفت: «ناراحت نباش. طبیعت با پاییز بهمون نشون میده رهاکردن چقدر میتونه زیبا باشه.»
behnaz johary
رها کن وگرنه کشانده میشوی.
behnaz johary
اژدهای کوچک گفت: «با همه مهربونبودن سخته.»
پاندای بزرگ گفت: «درسته و از همه سختتر مهربونبودن با خودمونه، ولی باید تلاش کنیم.»
behnaz johary
حجم
۱۰٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۱۰٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰۵۰%
تومان