بریده‌هایی از کتاب داستان بریده بریده

ابن‌زبیر سیاستش این بود که مردم رو پَس بزنه تا اون‌ها رو تشنه‌تر کنه! مردم هم، شوربختانه همین که ببینند یکی کج‌وکوله راه می‌ره و رفتارهای عجیب و غریب ازش سر می‌زنه زود دور و برش جمع می‌شَند

خواستهٔ خدا اینه که من، وسیلهٔ این امتحان باشم!

باشد که خداوند میان من و قوم ستمکار، به حق داوری کنه.

من از روی سرکشی، طغیان و زیاده‌خواهی قیام نکردم. صرفاً به دنبال تحققِ رستگاری و ایجاد اصلاحات اساسی در امّت اسلامی هستم. من به دنبال اصلاحِ اندیشهٔ مذهبیِ مردم و دعوت اون‌ها به خوبی و دور کردنشون از بدی‌ها هستم. اگه خدا بخواد می‌خوام به روش پیغمبر و پدرم علی عمل کنم.

امام فرمود: به خدا سوگند! اگه توی همهٔ دنیا هیچ پناه و آشیانه‌ای نداشته باشم، باز هم با یزید بیعت نمی‌کنم. یعنی نمی‌تونم باهاش بیعت کنم. بیعت با آدم فاسقی چون یزید یعنی پشت‌پا زدن به همهٔ رنج‌ها، زحمت‌ها و آرمان‌های پیغمبر خدا و پدرم علی که بابتش خیلی خون‌دل خوردند.

آدم‌ها باید به‌وقت، تکلیفشون رو بفهمند و پیِ انجامش بروند. انجامِ تکلیف از وقت که گذشت، دیگه چه فایده؟!

یکی باید این مردم رو با تلنگری نجات بده.

گفت: من عهدی با خدا دارم که باید به اون وفا کنم. یزید جای پیغمبر نشسته و به نام جدّم داره هر غلطی که دلش می‌خواد، می‌کنه! کسی هم نیست که جلودارش باشه. قصد داره با این کارها اسلام رو وارونه به مردم معرفی کنه. مردم، گرفتارِ سرگردانیِ ناشی از جهل و گمراهی شدند. من با شخصِ یزید مبارزه نمی‌کنم. من به دنبال مقصودی بالاتر هستم. من با ظلم و جهل مشکل دارم. هدف اصلی من از این مبارزه، از بین بردن جهل و گمراهیِ آدم‌هاست. مردم، گرفتارِ فراموشکاری شدند.

تو و امثال تو ازبس‌که در مَنجلاب گناه و تباهی، آلوده شده و فرورفتید دیگه امکان و توانِ هضمِ این حرف‌ها رو ندارید.

افسوس که تو و امثال تو خودتون رو از فهمِ حقایق قرآن، محروم کردید!

من چگونه می‌تونم با جماعتی بیعت کنم که از پیغمبرِ خدا درباره‌شون شنیدم که خلافت براشون حرامه؟!

اومدم و به قول خودت یه بیعت نیم‌بندی با یزید کردم، مگه شما به این بیعت مخفیانه راضی می‌شی؟ مگه شما دنبال این نیستی که بین مردم جار بزنی که آهای مردم! حسین با حسین بودنش اومد و با یزید بیعت کرد، شما که دیگه عددی نیستید.

ما خاندان پیغمبریم. معدن رسالت و جایگاه آمدوشد فرشتگانیم. خداوند، حق و حقیقت رو در دل‌های ما به ودیعه گذاشته و زبانِ ما رو به حقیقت گویا کرده. از طرفی، تو بهتر از هرکس می‌دونی یزیدی که خلیفه شده و جای پیغمبر نشسته آدمِ فاسد و پلیدیه که آشکارا شراب می‌خوره. آدم‌های بی‌گناه رو عینهو آب‌خوردن می‌کشه! یزید اصلاً شایستگی لازم برای این جایگاه رو نداره. وجداناً تو خودت بگو آیا یکی مثل من می‌تونه با آدمی مثل یزید بیعت کنه؟! معلومه که نمی‌تونه.

این خانواده اگه حرفی به زبان بیارند انجام می‌دند. خالی‌بندی تو مرامشون نیست. این رو بفهم!

حسین اهل دوز و کلَک نیست.

شمشیر پیغمبر رو که اسمش قضیب بود برداشت و به کمر بست.

عبدالله‌بن‌زبیر با تعجب به امام گفت: شما با یزید بیعت می‌کنی؟ حضرت نگاهش رو چرخوند به سمتِ فرزند زبیر و بی‌درنگ گفت: هرگز! قرار ما اصلاً این نبود. معاویه در صلحی که با برادرم حسن داشت متعهد شد که خلافت رو بعد از خود به هیچ‌کدوم از بچه‌هاش واگذار نکنه و اگه برادرم حسن زنده موند به ایشون و اگه من زنده موندم به من واگذار کنه. اما معاویه زیرِ عهد خود زد. منم که نمی‌تونم با آدم فاسق سگ‌بازی که آشکارا معصیت می‌کنه، شراب می‌خوره و با فرزندانِ پیغمبر کینه‌توزی می‌کنه، بیعت کنم و فرمان‌بر او باشم. آیا می‌تونم؟!

دربارهٔ فرزند فاطمه درست حرف بزن! آخه آدم ناحسابی، حسین‌بن‌علی الان تنها یادگار پیغمبر خداست.

اهل پرده‌دری و بی‌حیایی نبود. یه جورهایی تغافل می‌کرد.

اون‌جوری که شنیدم می‌گن این خانواده به این راحتی‌ها آبروی کسی رو نمی‌برن!