بریده‌هایی از کتاب بیش یادگیری

سبک کوبیسم پابلو پیکاسو که نتیجهٔ تلاش‌های او برای این بود که بتواند واقعاً مثل یک کودک نقاشی بکشد، باعث شد تا وی جسورانه بیان کند که «۴ سال طول کشیده تا مثل رافائل نقاشی کند، اما یک عمر طول کشید تا بتواند مثل یک کودک نقاشی بکشد».

نتایج؟ چرا، من به نتایج زیادی دست یافته‌ام! چندین هزاران راه را می‌دانم که درست نیستند. –توماس ادیسون

وقتی مردم دربارهٔ نابغه‌ها به‌ویژه نابغه‌های خاصی مثل فینمن می‌شنوند، تمایل دارند بیشتر روی استعدادهایشان تمرکز کنند نه تلاش‌هایشان.

یادگیری نیازمند سخت‌کوشی است

چگونه می‌توانید موضوعی گیج‌کننده را به موضوعی بدیهی و شفاف تبدیل کنید؟

تفکر عمیق شاید وقت‌گیر باشد، اما کمک می‌کند به‌جایِ این‌که برای به‌خاطر سپردن مراحل مجبور باشید آن را دفعات زیادی تکرار کنید، با یک بار انجام‌دادن عمیق برداشت درستی از روش جدید داشته باشید.

چیزی را اصلاً نمی‌فهمید. در این حالت، بهترین کار این است که کتابتان را بردارید و توضیحات خودتان و کتاب را چند بار بررسی کنید. در این روش، هیچ تمرینی برای بازیابی اطلاعات وجود ندارد، اما می‌تواند اغلب برای مواردی که توضیحی شما را سردرگم کرده است، ضروری و سودمند باشد.

وقتی دچار مشکل می‌شوید، یعنی قدرت درک شما به جواب واضحی نمی‌رسد، برای یافتن پاسخ به سراغ کتابتان، یادداشت‌ها، معلم یا منابع موجود بروید.

این تکنیک می‌تواند زمانی به‌کار گرفته شود که ایده‌ای را کلاً نمی‌فهمید یا فقط کمی از آن را متوجه می‌شوید اما می‌خواهید در آن به بصیرت و شهودی عمیق برسید. این روش کاملاً ساده است: ۱)مفهوم یا مسئله‌ای را که می‌خواهید بفهمید در بالای برگه‌ای بنویسید. ۲)در زیر آن، ایده را طوری توضیح دهید که گویی دارید آن را به فرد دیگری یاد می‌دهید؛ الف. اگر این ایده مفهوم است، از خود بپرسید که چطور باید ایده‌ای را برای کسی توضیح دهید که تابه‌حال چیزی دربارهٔ آن نشنیده است.

و پرسیدن سؤالات احمقانه مانع از این می‌شود که خودتان را گول بزنید که چیزی را می‌دانید که واقعاً نمی‌دانید.

پرهیز از سؤال پرسیدن به‌خاطر تظاهر به دانایی، خیلی گران تمام می‌شود.

با پرسیدن سؤال‌هایی که جواب‌های واضحی داشتند نیز متوجه کاربردهای نه چندان واضح چیزهایی می‌شد که مطالعه کرده بود.

واقعیت این است که هر چه بیشتر دربارهٔ موضوعی بیاموزید، سؤالات بیشتری به‌وجود می‌آید. به‌نظر می‌رسد عکس این حالت هم درست باشد؛ هر چه سؤالاتتان کم‌تر باشد، به احتمال زیاد چیز زیادی دربارهٔ آن موضوع نمی‌دانید

اثر دانینگ کروگر زمانی رخ می‌دهد که شخص با درکی ناکافی از موضوعی معتقد باشد که دانشش دربارهٔ موضوعی بیش از دیگران است. دلیل وقوع این اثر این است که وقتی شما دربارهٔ موضوعی اطلاعات کافی ندارید، عمدتاً توانایی ارزیابی توانایی‌های خودتان را نیز ندارید. واقعیت این است که هر چه بیشتر دربارهٔ موضوعی بیاموزید، سؤالات بیشتری به‌وجود می‌آید. به‌نظر می‌رسد عکس این حالت هم درست باشد؛ هر چه سؤالاتتان کم‌تر باشد، به احتمال زیاد چیز زیادی دربارهٔ آن موضوع نمی‌دانید

وقتی تصور یک مثال صحیح و مناسب ممکن نیست، یعنی شما آن موضوع را به‌درستی نفهمیده‌اید و باید برای درک آن به عقب برگردید و قبل از ادامهٔ کار، مطالب قبلی را کاملاً یاد بگیرید.

بیشتر افراد قوانین کلی و انتزاعی را درست بعد از مواجهه با مثال‌های ملموس یاد می‌گیرند.

انسان موضوعات انتزاعی و غیرملموس را خوب یاد نمی‌گیرد.

توهم فهم اغلب مانعی برای کسب دانش عمیق است؛ زیرا تا زمانی که این توانایی به‌طور واقعی ارزیابی نشود، احتمال این‌که اشتباهاً قدرت درک و فهمتان را خیلی بیشتر از چیزی که است تخمین بزنید خیلی زیاد است

آن‌ها مایل بودند قبل از فهمیدن چیزی عمیقاً دربارهٔ آن فکر کنند.

تصمیم گرفت مقالات را با دقت بیشتری بخواند. سپس دریافت که مسئله‌ها چندان دشوار نبودند، او فقط ترسیده بود که با آن‌ها مواجه شود.