بریده‌هایی از کتاب آسایش

اگر نگران هستی، نباش.

وقتی چیزهایی از ما گرفته می‌شوند، چیزهایی که باقی می‌مانند برای‌مان ارزش بیشتری پیدا می‌کنند. نه‌تنها دیده‌شدن‌شان، بلکه قدرت‌شان نیز افزایش می‌یابد. آنچه را در سطح از دست می‌دهیم در عمق به دست می‌آوریم.

«انرژی‌ای که به‌درستی به کار گرفته شود، از پس انجام هر کاری برخواهد آمد.»

کتاب‌هایی که به ذهن من کمک کردند ۱. نامه‌هایی به یک شاعر جوان، راینر ماریا ریلکه ۲. دیوان اشعار، امیلی دیکینسن ۳. جورنال هنری دیوید ثورو ۴. وقتی همه‌چیز به هم می‌ریزد، پما چودرون ۵. خانه‌ای در زمین پو، ای. ای. میلن ۶. پرنده به پرنده، آن لاموت ۷. تأملات، مارکوس اورلیوس ۸. تائو ت چینگ، لائوتزو ۹. نگرانی‌های جدی، وندی کوپ ۱۰. عمل رؤیا، مری الیور

قدرتمندترین لحظه در زندگی، وقتی است که تصمیم می‌گیری دیگر از چیزی نترسی.

درد بخشی از زندگی است، بخشی از تمام زندگی

لحظاتی که عمیق‌ترین درد و رنج را در زندگی‌ام تجربه می‌کردم نیز لحظاتی بودند که بیشترین شناخت را از خود پیدا کردم.

هیچ‌چیز قوی‌تر از امید کوچکی نیست که تسلیم نمی‌شود.

«درد و رنج ما ناشی از خود آن عامل نیست، بلکه ناشی از برآورد ما از آن عامل است و ما این قدرت را داریم که هر لحظه آن را ملغا کنیم.»

هیچ‌چیز قوی‌تر از امید کوچکی نیست که تسلیم نمی‌شود.

موسیقی، هنر، فیلم، طبیعت، گفت‌وگو، کلمات.

«مسئله این است که می‌خواهی چطور این فرصت و زندگی ارزشمند را که به تو داده شده سپری کنی. می‌خواهی آن را صرف تلاش برای خوب به نظررسیدن و ایجاد این توهّم کنی که بر اوضاع و احوال تسلط داری یا می‌خواهی آن را مزه کنی، از آن لذت ببری و به حقیقت خود پی ببری.» آن لاموت، سخنرانی فارغ‌التحصیلی دانشگاه برکلی

النور روزولت گفته: «هیچ‌کس نمی‌تواند بدون اجازهٔ خودت در تو احساس حقارت ایجاد کند.» نفسی عمیق بکش، از سایه بیرون بیا و بی‌هیچ محدودیتی خودت باش. خودت‌بودن تنها موفقیتی است که اهمیت دارد. سازگاری با جماعت خوب است، اما اگر سازگاری با جماعت به معنای تبدیل‌شدن به کسی غیر از خودت است، تلاش نکن و سازگار نباش. به خودت تبدیل شو، به کسی تبدیل شو که شبیه هیچ‌کس دیگری نیست.

هیچ‌چیز واقعاً تمام نمی‌شود، تغییر می‌کند. تغییر جاودانه است،

اعداد اعتیادآور هستند، چون آن‌ها به ما امکان اندازه‌گیری، مقایسه و سنجش می‌دهند درحالی‌که باعث می‌شوند احساس کنیم همیشه عدد بالاتری وجود دارد و این اعداد و مقایسه‌ها همه‌جا هستند:

بسیاری از لحظات سخت در زندگی با درس‌ها و روزنه‌های امید از راه می‌رسند یا دیدگاهی جدید یا دلایلی برای شکرگزاربودن به ما هدیه می‌دهند.

عدم‌قطعیت بیشتر از این‌که بلا و نفرین باشد، می‌تواند منبع امید باشد. بسیار خب، بله، این بدین معناست که ممکن است چیزهایی که منتظرشان هستیم آن‌طور که تصور می‌کنیم خوب نباشند، اما بدین معنا نیز هست که ممکن است چیزهایی که از آن‌ها می‌ترسیم آن‌قدرها هم که تصور می‌کنیم وحشتناک نباشند.

لحظاتی که عمیق‌ترین درد و رنج را در زندگی‌ام تجربه می‌کردم نیز لحظاتی بودند که بیشترین شناخت را از خود پیدا کردم.

هرچه مضطرب‌تر باشیم، تحمل عدم‌قطعیت سخت‌تر می‌شود.

همان‌طور که بین نت‌ها به مکث نیاز داریم تا موسیقی زیبا و دلنشین به گوش برسد و همان‌طور که برای فصاحت و انسجام جمله باید آن را نقطه‌گذاری کنیم، باید به استراحت، تأمل و انفعال و حتی نشستن روی کاناپه به‌عنوان بخشی ذاتی و ضروری از زندگی نگاه کنیم که برای کلیت مفهوم زندگی لازم است.