بریدههایی از کتاب ماه به روایت آه
۴٫۷
(۱۱۷)
عباس یکی از پنج مرد بلند بالای عرب است و درباره او میگویند: «عباس آن گاه که میایستد، میتواند با زنی که بر هودجی بر فراز شتر نشسته است، چهره به چهره سخن گوید.»
R.Khabazian
خوشا دردی که درمانش نگاه مهربان زینب باشد.
R.Khabazian
«پرچم را پس از کشتن حسین، با سختی و مشقت از زین اسب عباس بن علی بیرون کشیدیم. عباس لوای حسین را چنان بر زین اسب خود استوار کرده بود که حتی پس از قطع دو دست و تیرباران او که باعث فرو افتادنش از اسب شد، لوای حسین تا عصر عاشورا بر زین اسب عباس در اهتزاز بود.»
feri
آن گاه که همه رفتند، با چشمانی اشکبار و لحنی ملتمسانه، آمدی که: «مولای من، به خدا که جگرم از داغ رفتگان میسوزد و زندگی را بیاینان خوش نمیدارم. آقای غریب و بیکسَم! بگذارید بجنگم.»
ـ بگذارم بجنگی؟ تو آخرین امید و عزیزترین کس حسینی. تو ماه خاندان بنی هاشمی. تو جگر بند و تکیهگاه منی. اگر گزندی به وجود نازنینت برسد، چه؟ اگر زنان و اطفال خیمهگاه خبردار شوند که به تو چشم زخمی رسیده، بند دل و رشته امیدشان پاره میشود... نه برادرم، نه امیدم، نه ... جنگ نه. امّا کودکان تشنهاند. اگر میتوانی، فقط قدری آب ...
feri
امروز پیش از همه، اجازه نبرد خواستی. گفتم: عباسم! اِذا مَضَیتَ تَفَرِّقَ عَسکری ... اگر از دستم بروی، سپاهم از هم میگسلد.
feri
کربلا نقطه پایان هجرت شهداست و نقطه آغاز محنت اُسَرا. و هنوز اول عشق است...
feri
خدا در بخشی از حدیثی قدسی، میگوید: «... کسی که مرا بشناسد، عاشقم میشود و آن که عاشقم شود من نیز عاشق او میشوم و کسی را که عاشقش شوم، میکشم و هر کس را که میکشم، خود خونبهای اویم.»
m.mah
فرق است میان آنان که فاتح آب و گِلاند با آن که فاتح جان و دِل است.
m.mah
کربلا محل تلاقی نقاط اوج فضیلتها و رذیلتهای اخلاقی و انسانی بود و آدمیان، تا پیش از عاشورا، هرگز فرشتگان و شیاطین را تا بدان حدّ به شگفتی و اعجاب وانداشته بودند.
m.mah
در سرشت و خمیره آدمی این قابلیت هست که در فضیلت و نیکی تا بدان جا پیش رود که پروردگارِ عالم، نزد فرشتگان به آفرینش آدمیان مباهات کند و وجود خاکی آدمی را به گوهر «خُلق کریم» و «رحمه للعالمین» بیاراید؛ همچنان که میتواند در ناپاکی و رذیلت و بیشرمی به درجاتی نایل شود که حتی شیطان و لشکریانش را متحیر کند.
m.mah
آه ای حرّ، ای هم قبیله، کاش بدانی که چه اندازه بر تو رشک میبرم. من و تو دو نقطه عکس همیم. تو عمری نبودی اما در کربلا پیوستی ولی من عمری بودم، اما در کربلا گسستم.
m.mah
پروردگارا، خونهای ما و ایشان را حفظ فرما و میان ما را اصلاح کن و آنان را از گمراهی نجات ده و هدایت کن تا هر که حق را نشناخته، بشناسد و هر که بر باطل اصرار میکند، از آن دست بردارد.
m.mah
در این سالها آموختهام که از گوش نیز، همچون چشم، به دل راهی است. وقتی کلام باطل، به تکرار از گوش وارد شود و در دل رسوب کند، زدودنِ آن نه فقط مشکل که بعضاً ناممکن است.
m.mah
به ابرهای سِتَروَن، حدیثِ دلتنگی بگو که گریه مردان، نماز باران است...
m.mah
به چهره آرام و متین برادرم عباس چشم میدوزم که با آن چشمانِ درشتِ نیمباز، با لبخندی تلخ به آسمان مینگرد. به یاد جملاتی میافتم که برادرم حسین، پس از شهادت عباس، با بُغضی تلخ و سنگین بر زبان آورد: «عباس جان، برادرم، چشمانی که دیشب از بیم رویارویی با تو، رنگ خواب و آرامش ندیدند، امشب آسوده خواهند خفت، اما آنان که شب پیش در پناه امن حضور تو آرمیدند، امشب در نبود تو، رنگ خواب و آرامش نخواهند دید.»
feri
آیا تا به حال از خود پرسیدهای که پس چرا در آن روزها و ساعات، من و خواهرم زینب، به جای تشویق اهل حرم به اقامه عزا، آنها را آرام میکردیم و از گریه و ضجّه باز میداشتیم؟ خواهم گفت: چون هر بیتابی و گریه بیاختیار، موجب میشد تا شماری از لشکر کوفه به سمت زنان و اطفال، حمله آورند و بیتوجه به این که صدای ناله و بیتابی از کیست، همه زنان و اطفال اسیر را زیر باران سیلی و تازیانه بگیرند.
feri
آن که میگوید عصر عاشورا ناله و فریاد اهل حرم و اطفال ابا عبدالله به آسمان بلند بود، یا در کربلا حضور نداشته یا حاضر بوده و نقلِ زبان حال کرده است. به خدا قسم، پس از سه روز بیآبی و یک روز تشنگی همراه با گریه و داغ و اضطراب، کام زنان و اطفال حسین چنان خشکیده بود که حتی اگر لب به ناله میگشودند، از نایشان جز نفسی سوخته برنمیآمد.
feri
کربلا محل تلاقی نقاط اوج فضیلتها و رذیلتهای اخلاقی و انسانی بود و آدمیان، تا پیش از عاشورا، هرگز فرشتگان و شیاطین را تا بدان حدّ به شگفتی و اعجاب وانداشته بودند.
feri
در این سالها آموختهام که از گوش نیز، همچون چشم، به دل راهی است. وقتی کلام باطل، به تکرار از گوش وارد شود و در دل رسوب کند، زدودنِ آن نه فقط مشکل که بعضاً ناممکن است.
feri
عباس پروانهای نیست که ببینی و از یادش ببری. او را از زیبایی و تابناکی به ماه تشبیه میکنند، ماه بنیهاشم. میدانی چرا؟ چون مثل ماه از خورشید وجود حسین، نور و گرما میگیرد و دورش میگردد. نمیشود چشم در چشم خورشید دوخت و راز دل گفت؛ اما ماه، ماه واسطه راز و نیاز است. عباس، برادر، نایب، مشاور و امین حسین و نزدیکترین فرد به اوست.
feri
حجم
۱۱۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
حجم
۱۱۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
قیمت:
۴۵,۶۰۰
۱۳,۶۸۰۷۰%
تومان