بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ماه به روایت آه | صفحه ۹ | طاقچه
تصویر جلد کتاب ماه به روایت آه

بریده‌هایی از کتاب ماه به روایت آه

امتیاز:
۴.۷از ۱۱۷ رأی
۴٫۷
(۱۱۷)
عباس آرامبخش دلهای بی‌تاب و نگران است.
feri
پدرم دست عباس را در یک دست و دست حسین را در دست دیگر گرفت. او بهترین تصمیم را گرفته بود. همه از میزان علاقه و دلبستگی متقابلِ حسین و عباس به همدیگر باخبر بودند و چه خوب که پدرم در این لحظات عباس را به حسین می‌سپرد. اما در میان بُهت و حیرت همگان، او دست حسین را در دست عباس گذاشت و گفت: «عباس جان، برادرت حسین را بعد از خدا به تو می‌سپارم. همچون چشمانت از او مراقبت کن. مبادا او را تنها بگذاری؟» ـ به چشم ای امیر مؤمنان...
feri
پدرم دست عباس را در یک دست و دست حسین را در دست دیگر گرفت. او بهترین تصمیم را گرفته بود. همه از میزان علاقه و دلبستگی متقابلِ حسین و عباس به همدیگر باخبر بودند و چه خوب که پدرم در این لحظات عباس را به حسین می‌سپرد. اما در میان بُهت و حیرت همگان، او دست حسین را در دست عباس گذاشت و گفت: «عباس جان، برادرت حسین را بعد از خدا به تو می‌سپارم. همچون چشمانت از او مراقبت کن. مبادا او را تنها بگذاری؟» ـ به چشم ای امیر مؤمنان... و با چشمانی اشکبار، دست پدر و برادرمان حسین را بوسید.
کاربر۸۶۵۶۹۰
وقتی به بشیر گفتم که حامل امان‌نامه عبیدالله بن زیاد برای عباس بن علی و سه برادرش هستم، با لبخندی تلخ گفت: پس بی‌آن‌که خود بدانی، تو را برای شکستن کمر پسر فاطمه فرستاده‌اند.
feri
نقطه ضعف شیعیان علی تفرقه است. همین شیوه در جنگ صفین، علی را به پذیرش حکمیت و بعدها حسن‌بن علی را به پذیرش صلح واداشت.
feri
حسین برای همه عزیز است و برای زینب، عزیزتر.
feri
اگر حالات زینب را وقت شنیدن نام برادرش حسین می‌دیدید، حاضر بودید تمام عالم را بدوید تا نظاره‌گر میزان اشتیاق و بی‌تابی این بانوی جوان به دیدار برادرش باشید.
feri
کربلا محل تلاقی نقاط اوج فضیلت‌ها و رذیلت‌های اخلاقی و انسانی بود و آدمیان، تا پیش از عاشورا، هرگز فرشتگان و شیاطین را تا بدان حدّ به شگفتی و اعجاب وانداشته بودند.
کاربر ۹۸۳۶۹۰
اما زیباترین، رشیدترین و محجوب‌ترین جوان مدینه، آهوی دست‌آموز و کبوترِ صحن و سرای برادرش حسین بود.
کاربر ۳۱۹۹۱۱۵
می‌دانی برای آن که بد رفتاری‌های‌شان را با ما توجیه کنند، چه می‌گویند؟ می‌گویند: «این خفّت و خواری حق شماست. شما بازماندگان و وارثان قتّال‌العرب، علی‌بن ابیطالبید.» می‌گویند: حتی سپاه ایران و روم در جریان فتوحات اسلامی، به اندازه پدر شما از اعراب نکشته‌اند. پدرم کشنده عرب است چون برخلاف شیوه خلفا، به جای کشورگشایی و تاراج اصفهان و ری و آذربایجان و خراسان و به اسارت بردن دخترکان ایران و روم، در نبرد با ناکثین و قاسطین و مارقین، تیغ در میان اعراب زیاده‌خواه و مدعی قِداست نهاده است. بگذار سالها و قرنها بگذرد. آن گاه در خواهند یافت که کسانی را که اینان موالی و آزادشدگان خود می‌خوانند، به کیش خلفای ایشان خواهند گروید یا به طریقت و آیین قتّال‌العرب. و فرق است میان آنان که فاتح آب و گِل‌اند با آن که فاتح جان و دِل است.
ems
می‌گویند: «این خفّت و خواری حق شماست. شما بازماندگان و وارثان قتّال‌العرب، علی‌بن ابیطالبید.» می‌گویند: حتی سپاه ایران و روم در جریان فتوحات اسلامی، به اندازه پدر شما از اعراب نکشته‌اند. پدرم کشنده عرب است چون برخلاف شیوه خلفا، به جای کشورگشایی و تاراج اصفهان و ری و آذربایجان و خراسان و به اسارت بردن دخترکان ایران و روم، در نبرد با ناکثین و قاسطین و مارقین، تیغ در میان اعراب زیاده‌خواه و مدعی قِداست نهاده است. بگذار سالها و قرنها بگذرد. آن گاه در خواهند یافت که کسانی را که اینان موالی و آزادشدگان خود می‌خوانند، به کیش خلفای ایشان خواهند گروید یا به طریقت و آیین قتّال‌العرب. و فرق است میان آنان که فاتح آب و گِل‌اند با آن که فاتح جان و دِل است.
ems
اگرچه اکرام و اطعام از جانب بنی‌هاشم، هیچ‌گاه بی‌وقت یا غیرمنتظره نبود اما وقتی در هنگامه این میهمانی بزرگ، از بانویم رباب شنیدم که عباس در هر شرایطی، همه ساله روز سوم شعبان، روز میلاد برادر و پیشوایش را بزرگ می‌دارد، تازه متوجه فراموشی و غفلت خود از این مناسبت شدم و به یاد آوردم که این میهمانی و جشن اطعام و اکرام، سه روزه است. میزبان روز اول عباس بود. مولای‌مان امام حسین میزبان روز چهارم شعبان و جشن میلاد برادرش عباس بود و سومین روز میهمانی یعنی پنجم شعبان را هر دو برادر با هم میزبانی می‌کردند چرا که روز میلاد مولای‌مان زین‌العابدین، علی بن الحسین بود. در طی این سه روز هیچ‌کس از اکرام و اطعام بنی‌هاشم بی‌نصیب نمی‌ماند و هر حاجتی به نزد آنان می‌بردند، روا می‌شد. و چه زیبا بود دَمیدنِ ماه بنی‌هاشم، میانِ برآمدن دو خورشید ولایت و امامت...
rezvan
آنان به خوبی می‌دانستند که هر که پیش خدا محبوبتر و عزیزتر باشد، شهادتش سخت‌تر است. خدا می‌خواست آنان را کشته ببیند. هر که به میدان می‌رفت، به زبان حال می‌گفت: «خدایا، آیا مرا لایق عشق‌ورزی می‌دانی؟ تو خود می‌دانی که چه اندازه عاشق تو و فرزند پیامبر توام. می‌خواهی مرا پس از عشق‌بازی چگونه ببینی؟ سر بریده؟ پهلو دریده؟ ترجیح می‌دهی مرا کشته شمشیر ببینی یا آماج تیر و نیزه؟ خدایا به من چنان توانی بده که تا آخرین رمق با دشمنان فرزند پیامبرت بجنگم تا قطعه قطعه‌ام کنند یا بسوزانند و خاکسترم را بر باد دهند تا بدین معیار، میزان عشق من به تو و میزان عشق تو به من سنجیده شود.»
rezvan
به همسرم سلام گفتم و کوشیدم تا با تکیه بر آرنج، برخیزم. دست پر مهرِ علی و زینب، از دو سو، شانه‌های خسته‌ام را یاری داد تا بنشینم. نوزاد روی دستانم قرار گرفت و... خدایا! چقدر این طفل، زیباست! صورتی چون قرص ماه با قامت و انگشتانی کشیده و مهم‌تر از هر چیز: سلامت و شاداب. خدایا، سپاس. خدایا، هزار بار سپاس. ـ ساعتی است که برادرانم حسن و حس
paeez
دکانه، نافرجام ماند. تا دست به کمر بردم و از درد، لب گزیدم، شانه زینب، زیر بازویم قرار گرفت. دردی غریب و سنگین که پیش از آن، هرگز تجربه نکرده بودم، در کمر و پهلویم می‌پیچید و چون پُتک بر زانوانم فرود می‌آمد ولی پیش از آن که زانو خم کنم، دردی دیگر چون برق در وجودم می‌دوید و مرا وامی‌داشت تا کمر صاف کنم و بر پنجه پا بایستم. گویا حق با زنان همسایه بود که با دیدن من در ایام بارداری، می‌گفتند: «کلابیه کوه خواهد زایید!»
paeez
در کوفه می‌گفتند: حسین‌بن علی، به قصد براندازی اسلام و خلافتِ مسلمین، با سپاهی جرّار از مدینه خروج کرده است. او به بهانه حج و به نیت گردآوری سپاهی از مخالفان خلیفه و ایجاد تفرقه میان مسلمین عازم مکه شده بود اما با تیزهوشی مأموران و افشای نقشه‌اش، حج را نیمه‌کاره گذاشت و با جذب جنگاوران شهرها و قبایل، راه شام، دارالخلافه مسلمین را در پیش گرفت.
زهره عالی‌پور
عباس... عباس... عباس یعنی شیر بیشه. و چه نامی زیبنده‌تر و برازنده‌تر از این نام برای مولودی که پدرش شیر خدا (اسدالله) است و مادرش ماده شیرِ بنی کلاب؟!
زهره عالی‌پور
وقتی حسین بر سرم دست می‌کشید، سبک می‌شدم.
زهره عالی‌پور
این بانو، مادر آخرین حلقه از سلسله امامت است؛ مادر قائم آل محمد. پس از شهادت همسرش، کارگزاران خلیفه وقت که می‌پندارند مهدی قائم هنوز به دنیا نیامده، می‌خواهند با کشتن این بانو، از ولادت آخرین امام جلوگیری کنند. هیچ یک از شیعیان، از ترس خلیفه، جرأت نمی‌کنند به این بانو پناه دهند.
کاربر ۱۹۳۷۲۴۸
مگر می‌شود از درگاه حاجات، باب‌الحوائج، چیزی بخواهی و نومید بازگردی؟
کاربر ۱۹۳۷۲۴۸

حجم

۱۱۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

حجم

۱۱۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

قیمت:
۴۵,۶۰۰
۱۳,۶۸۰
۷۰%
تومان