بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سقای آب و ادب | صفحه ۹ | طاقچه
کتاب سقای آب و ادب اثر سیدمهدی شجاعی

بریده‌هایی از کتاب سقای آب و ادب

امتیاز:
۴.۶از ۱۵۳ رأی
۴٫۶
(۱۵۳)
امامان، درهای ایمان‌اند که مردم باید پیدایشان کنند و اذن ورود بگیرند و از طریق آنان در ساحت عبودیت خداوند رحمان، اسکان پیدا کنند. امامان پایگاههای معرفت خداوندند و محل استقرار برکت خداوند و معادن حکمت خداوند.
sin.mim.87
امامان، پناهگاه مردمانند. مأمنی که در هجمه‌ها و حادثه‌ها، تلاطم‌ها و طوفان‌ها، فتنه‌ها و امتحان‌ها و زلزله‌ها و تکان‌ها، مردم می‌توانند خود را به آن برسانند و از همه آفات و شرور و در امان بمانند.
sin.mim.87
و در دنیا هر که از جنس حسین باشد، هر که مجذوب حسین بشود، هر که با حسین پیوند بخورد، هر که حسینی شود، در جهان آخرت نیز حسین سراغش را می‌گیرد، پیدایش می‌کند و رفاقت و شفاعت و همدمی‌اش را با او ادامه می‌دهد. و مگر ممکن است که کسی حسینی باشد و بهشتی نباشد!؟ و مگر ممکن است که کسی از جنس حسین بشود و وارد بهشت نشود!؟ بهشتی که خود از نور حسین آفریده شده است.
sin.mim.87
هر که به حسین دل می‌سپارد، پیداست که دلی برای سپردن دارد. هر که برای حسین اشک می‌ریزد، پیداست که چشمی برای گریستن و اشکی برای ریختن دارد. هر که در مصیبت حسین، دلش می‌شکند و اشکش جاری می‌شود، پیداست که اهل محبت است. و هر که اهل محبت است، مجذوب حسین می‌شود؛ دیر یا زود، خودآگاه و ناخودآگاه. و هر که مجذوب حسین شود، از جنس حسین می‌شود، متصف به صفات حسین می‌شود.
sin.mim.87
و در دنیا هر که از جنس حسین باشد، هر که مجذوب حسین بشود، هر که با حسین پیوند بخورد، هر که حسینی شود، در جهان آخرت نیز حسین سراغش را می‌گیرد، پیدایش می‌کند و رفاقت و شفاعت و همدمی‌اش را با او ادامه می‌دهد.
ensieh
خدایی که بهشتش را بر بلندترین نقطۀ آمال بشری بنا کرده و در مسیر منتهی به آن، هزاران ابتلاء و امتحان کمرشکن و مردافکن قرار داده، چگونه محبت حسین را فوق همۀ قوانین وضع شده و سنت‌های جاری، بر شمرده و با شفاعت حسین، ورود به بهشت صعب الوصولش را میسور و میسر ساخته!؟
ensieh
و امام به او فقط رخصت یا مأموریت آوردن آب داده است. و بعید نیست که در این رخصت و مأموریت، گوشه چشمی هم به هویت و شخصیت عباس داشته است، به رسالت عباس، به مقام سقایت عباس. به این که جنگاوری و سلحشوری و کشتن صدها تن از دشمن برای عباس، افتخار نیست. افتخار یا رسالت عباس، زنده کردن است، سیراب کردن است، حیات بخشیدن است.
fati
عصارۀ حرف ما با شما تشنگان راستین این است که دستهای سقایتی هست در زمین که تشنگان را ـ همۀ تشنگان را ـ متناسب با جنس عطش و ظرف وجودشان، سیراب می‌سازد. اگر کسی طالب ورود به شهر پهناور و بیکران رحمت خدا، حسین است ـ که رحمةالله الواسعة است ـ کلید دروازۀ این شهر را از دستهای عباس طلب کند. اگر کسی آرزوی ورود به شهر علم پیامبر را در دل می‌پرورد و می‌داند که این شهر کران ناشناس، جز باب علی، راه دیگری برای ورود ندارد، بداند که دستهای بی‌بدیل عباس، کلیددار باب علی است.
m.salehi77
خداوند را با بهترین ثناهایش ستایش می‌کنم و هم او را در نهان و آشکار سپاس می‌گزارم. خداوندا! از تو ممنونم که ما را به نعمت نبوّت نواختی و قرآن را به ما آموختی و ما را در امر دین، عالم و بصیر ساختی. و گوشها و چشمها و قلبهایی را برای ما پرداختی. پس ما را از شاکران و قدرشناسان خودت قرار بده. امّا بعد: من یاورانی بهتر و باوفاتر از یاران خودم و اهل بیت و خاندانی، مهربانتر و مشفق‌تر از خاندان خودم نمی‌شناسم. خداوند به همۀ شما از جانب من پاداش خیر عطا فرماید...
m.salehi77
رضای خدا، رضای ما اهل بیت است، بر بلاهای او صبر می‌کنیم و او پاداش صابران را تمام و کمال، نصیبمان می‌سازد. پاره‌های تن رسول الله ـ که ماییم ـ هرگز از او دور نمی‌مانند. در بهشت؛ در حظیرة‌القدس خداوند به او می‌پیوندند و اسباب روشنی چشم او می‌شوند و وعده‌های خداوند را به تحقق می‌رسانند. هر کس که دلش به شوق دیدار خدا می‌تپد و مایل است که با ما بیامیزد و خون قلبش را در راه ما بریزد، با ما همسفر شود.
m.salehi77
وقتی که زینب با چشمانی اشکبار امّا دلی محکم و استوار، دو دست به زیر پیکر چاک چاک برادر برد و آن را به مدد آسمان از زمین بلند کرد و بغض و اشک و آه و شکر و شکیب و استغاثه‌اش به هم آمیخت و این دعا از حنجرۀ تبدارش به بیرون ریخت: «خدایا این قربانی را به کرمت از آل محمد قبول بفرما!» تازه ما فهمیدیم که زینب در کجای کربلا ایستاده است و چه نسبتی با عاشورا دارد. و در این حادثه بزرگ، علاوه بر بار سنگین خودش، بار نیابت چه بزرگانی را بر دوش می‌کشد.
m.salehi77
برای رؤیت محل ولادت عباس هم کربلا را باید دید و برای خواندن اولین صفحات از زندگی‌نامه عباس هم، عاشورا را باید ورق زد. و... برای درک مقام عباس، امام حسین را باید شناخت. اگر کسی رابطه متقابل خدا و امام حسین را نفهمد، سر از رابطۀ متقابل امام حسین و عباس در نمی‌آورد. و اگر کسی دغدغه درک خصائص حسینی و دلایل تقربش به آستان الوهی را نداشته باشد، از اسرار و دلایل برگزیده شدن عباس، توسط امام حسین، هیچ رایحه‌ای به مشامش نمی‌رسد.
m.salehi77
ـ عباس من! ـ عباسی نمانده است. این جامه از عباس تهی شده است. این تماماً حضور شماست که در جان من و جامۀ تن، خانه کرده است. هم شاید از این رو بود که مادر مهربانی و صدیقۀ آسمانی. صدا می‌زد: پسرم! پارۀ تنم! ـ نگران مادرمان ام‌ّالبنینم که با شنیدن خبر، به کجا خواهد رسید؟! ـ مطمئنم که از شوق و شعف،‌ سر بر آسمان خواهد سایید، از این شرف که عباسش سر بر آستان حسین ساییده است.
m.salehi77
ـ هرگاه که پیش رویم راه می‌رفتی، قلبم می‌شکفت و دلم می‌گفت. لاحول ولا قوة الّا بالله. ـ همه عمر، زنگار از وجودم می‌زدودم تا شما را دمی به تجلّی بنشینم. ـ دشمنان که شام گذشته از صلابت حضور تو خواب نداشتند، امشب چه آسوده سر بر بالین می‌گذارند! ـ نگران کودکان شمایم که امشب، خباثت دشمن، راهزن خواب و آرامشان خواهد شد. ـ بعد از پدر، دلیرتر از تو ندیدم. ـ شاگردی‌ام به کمال رسیده است در آستان شما. ـ در حیرتم که چگونه اینهمه کمال در یک بشر به تجلّی نشسته است! ـ خوان احسان شما بی‌نقص بوده است، معلم و مولای من! ـ مادر دهر، از تو برادرتر نزاییده است. ـ برادر چیست!؟ عاشق و مرید بگویید. یک سر موی من از عشق شما خالی نیست.
m.salehi77
این هجوم ملخ‌وار دشمن، بر مزرعۀ هستی او ذرّه‌ای ذهن و دلش را مشغول نمی‌کند. و حتی فرود تیغ‌ها بر زخم‌ها و عبور خنجرها از جراحت‌ها، ذرّه‌ای پیکرش را نمی‌آزارد. او اکنون فقط به حسین فکر می‌کند که تمامی آسمان اوست در زمین. عشق حسین، آنچنان در تار و پودِ او تنیده شده که جز حسین، هیچکس را نمی‌بیند و جز صدای او هیچ صدایی را نمی‌شنود و جز رایحۀ او هیچ بویی را به مشام، راه نمی‌دهد. نبض حسین نیز از آن سو با قلب عباس می‌تپد. با فرو افتادن عباس از اسب، قلب حسین فرو می‌ریزد، چون تیری از چلّۀ کمان رها می‌شود و عقاب‌وار به سمت مهبط ـ یا معراج ـ عباس، پر می‌کشد.
m.salehi77
بزرگترین موهبت خداوند متعال در حقّ من این است که به من رخصت داده تا حسین را دوست داشته باشم، عاشق حسین باشم و فدای حسین بشوم. مگر چند نفر در عالم به این افتخار که من رسیده‌ام، نائل شده‌اند.
sin.mim.87
وقتی تو به دنیا آمدی، طلایۀ رؤیای من محقق شد. درست مثل ماهی که از آسمان فرو آمده باشد و در دامن من نشسته باشد.
sin.mim.87
دربارۀ عباس اگر هیچ معرفتی را نتوان دریافت و هیچ حقیقتی را نتوان فهمید، لااقل به این واقعیت می‌توان رسید که حضرت خالق، عباس علی را به یک نعمت بر همۀ خلایق، فضیلت بخشیده است. و آن نعمت یا برتری و فضیلت؛ دست سقایت است. به همین دلیل، دشمن کوته‌نظر و ظاهربین که از آن دستها فقط اسمی شنیده بود و از راز و رمزشان فقط بویی برده بود، تمام همّ خود را معطوف و مصروف جدا ساختنشان از پیکر عباس کرد. غافل که اصل آن رمز و راز در باطن دستهای عباس بود و آنچه خداوند منان به واسطه از دست دادن دستها به عباس بخشید با ظاهر آن قابل قیاس نبود. و این حضرت سجاد بود ـ زین‌العابدین ـ که گوشه‌ای از پردۀ اسرار را کنار زد، برای اهل زمین که؛ .. خداوند به جای آن دو دست، دو بال به عباس مرحمت فرمود که با آن به همراه فرشتگان در بهشت پرواز می‌کند ـ همچنانکه جعفربن ابی‌طالب ـ
m.salehi77

حجم

۱۲۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۱۸۲ صفحه

حجم

۱۲۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۱۸۲ صفحه

قیمت:
۱۴۴,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
...
۸
۹
صفحه بعد