بریدههایی از کتاب خانه ادریسیها
۳٫۵
(۹۴)
. البتّه هر گیاهی در خاک خودش ریشه میگیرد. آدمیزاد هم خصلت نباتی دارد: در غربت تلف میشود.
بادصبا
چرت زدن وسط علفها چه کیفی دارد، بوی گلهای یونجه آدم را مست میکند. (نفس عمیقی کشید) طبیعت اسرارآمیز! هزار سال دیگر هم باز از زمین یونجه میروید، شاخهها شکوفه میدهد، ولی ما چه خواهیم بود؟
R.Khabazian
دیگر به اشیاء دلبستگی ندارم، چون رفتنیاند (لبخند بیرنگی زد) مثل خودم. امّا چه کنم؟ بعضی چیزها در حافظه میماند.
R.Khabazian
جنگ و خشونت دور باطلیست که تصاعدی، وسیع میشود. وقتی گردونه راه بیفتد، روزبهروز بیشتر خون میریزد. ما روشنایی آتش را به آنها تحمیل میکردیم، با حکومت میجنگیدیم نه با جهالت. از آزادی بیزار بودند، چون آن را نمیشناختند. این کلمه مثل حباب، معلّق و بیاعتبار بود. از هر قوم و دسته دورش جمع شدند و فوتش کردند، تا ترکید و رفت.»
کاربر ۴۸۴۹۱۵۸
وهاب به ماه تمام، فراز کاج خیره شد: «این جماعت غربتم را به نهایت میرسانند.»
یونس تبسّمی کرد: «پرتگاه انتها ندارد، مگر به فکرش نباشی. در گریختن رستگاریی نیست. بمان و چیزی از خودت بساز که نشکند.»
کاربر ۴۸۴۹۱۵۸
«ما همه چیز را با خیالمان میسازیم؛ تا هست نمیبینیمش، وقتی از دست رفت، خاطرهاش را ستارهباران میکنیم.»
شراره
انسانها را با تمام ضعفهایشان دوست داریم، چون همه قربانیایم؛ به جای نفرت، شفقت داریم؛ شخصیت هر آدمی را شرایط ساخته، بیزاری ما متوجهِ آن شرایط است نه مردم.
شراره
«پرتگاه انتها ندارد، مگر به فکرش نباشی. در گریختن رستگاریی نیست. بمان و چیزی از خودت بساز که نشکند.»
شراره
بانوی پیر نفس عمیقی کشید: «سالهاست که چیزی در ته وجود تو مرده. دستکم لقا زندگی را با «نفرت» در چنگ دارد، امّا تو چی؟ حتّی نفرت هم نداری؛ (ابرو به هم کشید) چقدر ملالآور است!»
Amir Hasany
البتّه هر گیاهی در خاک خودش ریشه میگیرد. آدمیزاد هم خصلت نباتی دارد: در غربت تلف میشود.
moone
وهاب به ماه تمام، فراز کاج خیره شد: «این جماعت غربتم را به نهایت میرسانند.»
یونس تبسّمی کرد: «پرتگاه انتها ندارد، مگر به فکرش نباشی. در گریختن رستگاریی نیست. بمان و چیزی از خودت بساز که نشکند.»
moone
احساس تملّک غریزهیی عقبمانده است.
mobina
هیچکدام از ما به سادگی و رضا نرسیدهایم؛ سر یک هفته، مسابقه برتری شروع میشود، همه چیز را میسوزاند، غیر از نفرت و پشیمانی.
Fa Ne
دانایی آغاز تباهیست
Fa Ne
انسان موجودیست ساده و، ضمنآ پیچیده؛ هر کاری از او برمیآید.
Fa Ne
پوسته تخمها در حرارت آتشخانه مرکزی شکسته و یک مشت هیولا بیرون ریختهاند. عملکردشان سهل و باستانیست: هر که با ما نیست بر ماست. آن که بر ماست، محکوم به مرگ است!»
Fa Ne
انسانها یکجور نیستند، بعضی طبیعت آب را دارند، ـ یک جا بمانند میگندند.
Fa Ne
البتّه هر گیاهی در خاک خودش ریشه میگیرد. آدمیزاد هم خصلت نباتی دارد: در غربت تلف میشود.
Fa Ne
از جنگ بدم میآید. درک نمیکنم منظور از کشته شدن یا کشتن دیگران چیست؟ همه انسانند، میخواهند زنده بمانند؛ زیر آفتاب بهاری، لب گندمزار بخوابند. هیچکس در دنیا حق ندارد نعمت زندگی را از دیگری بگیرد.
Fa Ne
در زندان انفرادی سرنخهای تو به جهان وصل است: یادآوری خاطرات، گفتگویی با نگهبان، آسمان پشت دریچه، امّا آنجا، در شکم ماهی، خاطرهیی نیست؛ سکوت پیش از آفرینش، تنهایی مطلق آفریدگار. بر زمین که پا میگذاری، هزار سالهای.
Fa Ne
حجم
۵۲۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۶۰۸ صفحه
حجم
۵۲۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۶۰۸ صفحه
قیمت:
۱۷۰,۰۰۰
۸۵,۰۰۰۵۰%
تومان