بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خانه ادریسیها | صفحه ۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب خانه ادریسیها

بریده‌هایی از کتاب خانه ادریسیها

انتشارات:انتشارات توس
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۵از ۹۴ رأی
۳٫۵
(۹۴)
‫از جنگ بدم می‌آید. درک نمی‌کنم منظور از کشته شدن یا کشتن دیگران چیست؟ همه انسانند، می‌خواهند زنده بمانند؛ زیر آفتاب بهاری، لب گندمزار بخوابند. هیچ‌کس در دنیا حق ندارد نعمت زندگی را از دیگری بگیرد.
Fa Ne
در زندان انفرادی سرنخهای تو به جهان وصل است: یادآوری خاطرات، گفتگویی با نگهبان، آسمان پشت دریچه، امّا آنجا، در شکم ماهی، خاطره‌یی نیست؛ سکوت پیش از آفرینش، تنهایی مطلق آفریدگار. بر زمین که پا می‌گذاری، هزار ساله‌ای.
Fa Ne
اگر قرار بود زندگی را از نو شروع کنم شاید به راه دیگری می‌رفتم، مزّه‌های شیرین و تلخ را می‌چشیدم، از بدگویی مردم و بلا و خطر نمی‌ترسیدم. حالا در آخر خط باید از خودم بپرسم چرا زندگی نکردم؟
Fa Ne
«نمی‌خواهم روی زمین هیچ نشانه‌یی داشته باشم، حتّی سنگ قبر.»
Fa Ne
«داری تهدیدم می‌کنی؟ من تا آخرش ایستاده‌ام! ممکن است تو چارچنگولی به زندگی چسبیده باشی و هر قدمت را مثل عروسک کوکی با آیین‌نامه و بخشنامه تنظیم کنی، من یکی نمی‌توانم.»
Fa Ne
«سنّ حقیقی و تقویمی غالبآ تطابق ندارد، فقط جوان سی ساله خشنی مثل تو این را نمی‌فهمد.»
Fa Ne
«پس شما به فردایتان امید ندارید و این‌قدر قلدرید؟ فکرتان را به کار بیندازید! هیچ قدرتی پایدار نیست، زندگی ما مثل برق و باد می‌گذرد.»
Fa Ne
هیچ جا تمدّن نیست. در تمام دنیا مردم احمقند.
Fa Ne
اگر قرار بود زندگی را از نو شروع کنم شاید به راه دیگری می‌رفتم، مزّه‌های شیرین و تلخ را می‌چشیدم، از بدگویی مردم و بلا و خطر نمی‌ترسیدم. حالا در آخر خط باید از خودم بپرسم چرا زندگی نکردم؟
ل.صفوی
هر کس در جهان از پس یک کار، خوب بربیاید در هر کاری پایش بیفتد از همه سر است.
"هلاله"
«کاش همان دوران دیده بودمت! زمانی به من رسیدی که درمان‌پذیر نبودی.»
"هلاله"
لقا زانو زد، رو به آسمان دست بلند کرد: «خدایا! مبادا انسان حاکم شود!»
"هلاله"
«سرعت زیاد، هدایت را مشکل می‌کند.»
"هلاله"
«ما همه چیز را با خیالمان می‌سازیم؛ تا هست نمی‌بینیمش، وقتی از دست رفت، خاطره‌اش را ستاره‌باران می‌کنیم.»
"هلاله"
نفرتها و عشقهایمان را چقدر جدّی می‌گرفتیم، انگار تا ابد طول می‌کشید.»
"هلاله"
«از مار زخمی، زن سلیطه و دیوار شکسته بپرهیز!»
"هلاله"
رهایی وجود ندارد. تغییر، در درون باید اتّفاق بیفتد، بدون این تحوّل، انقلاب، تعویض پوسته است؛ شما بهتر از من می‌دانید!»
"هلاله"
قهرمان قباد سر تکان داد: «زمان آنها سرمی‌آید. مگر نگفتید اغلب مردم بیزار شده‌اند؟» رکسانا کف دستها را بر گونه فشرد: «عیبی ندارد، می‌توان سالها با بیزاری زندگی کرد.»
"هلاله"
«من از اوّل زندگی، افتاده بودم. غرور، صفت بزرگان است.
"هلاله"
شاید برای انسان رستگاری وجود داشته باشد، امّا نه در این زندگی.»
"هلاله"

حجم

۵۲۲٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۶۰۸ صفحه

حجم

۵۲۲٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۶۰۸ صفحه

قیمت:
۱۷۰,۰۰۰
۸۵,۰۰۰
۵۰%
تومان