بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کشف توانمندی ها | صفحه ۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب کشف توانمندی ها

بریده‌هایی از کتاب کشف توانمندی ها

۳٫۳
(۵۳)
آیا مانعی برای ساختن توانمندی‌هایم وجود دارد؟ بله. جدا از سیاست‌های اداره‌تان (که در فصل آخر به آن‌ها خواهیم پرداخت) یک مانع هست که جلوی پیشرفتتان را می‌گیرد: تردید خود شما. این احتمالاً عجیب به نظر می‌رسد. چرا یک نفر باید مردد باشد که توانمندی‌هایش را بسازد؟ حقیقت این است که بسیاری افراد مرددند. نگاه خیلی آدم‌ها به خودشان، همراه با پیچیدگی‌های توانمندی‌هایشان نیست. بلکه تصمیم می‌گیرند زمان و انرژی‌شان را صرف تحلیل ضعف‌هایشان کنند.
جواد محمدی
جلب نظر جلب نظر به معنای قانع کردن دیگران است. شما از چالش ملاقات کردن با افراد جدید و قانع کردنشان به این‌که از شما خوششان بیاید، لذت می‌برید. غریبه‌ها به ندرت شما را می‌ترسانند. برعکس، غریبه‌ها می‌توانند نیرودهنده باشند. شما به سویشان کشیده می‌شوید. دوست دارید اسمشان را بدانید، ازشان سؤال‌هایی بپرسید و زمینهٔ علاقه‌ای مشترک را بیابید تا بتوانید گفت‌وگویی را پیش بکشید و رابطه‌ای دوستانه بسازید. بعضی افراد از این‌که گفت‌وگویی را آغاز کنند خجالت می‌کشند چون می‌ترسند حرف‌هایشان ته بکشد. شما این‌طور نیستید. شما نه‌تنها حرف کم نمی‌آورید، بلکه عملاً از باز کردن سر حرف با غریبه‌ها لذت می‌برید چون از شکستن یخ میانتان و ایجاد ارتباط رضایت خاطر به دست می‌آورید. وقتی که این ارتباط برقرار شد کاملاً خوشحال می‌شوید که آن را جمع‌بندی و رها کنید. آدم‌های تازه‌ای هستند که با آن‌ها آشنا شوید، فضاهایی تازه برای کار، گروه‌های تازه‌ای برای این‌که با آن‌ها نشست و برخاست کنید. در دنیای شما، هیچ‌کس غریبه نیست، همه دوستانی هستند که هنوز با آن‌ها آشنا نشده‌اید، دوستانی بسیار زیاد.
جواد محمدی
اطمینان به خود بیش از فقط اعتمادبه‌نفس است. شما به‌خاطر موهبت زمینهٔ اطمینان به خود، نه‌تنها به توانایی‌هایتان بلکه به قضاوتتان هم اعتماد دارید. وقتی به دنیا نگاه می‌کنید، می‌دانید که دیدگاه شما یگانه و مجزا است. و چون هیچ‌کس دقیقاً چیزی که شما می‌بینید را نمی‌بیند، می‌دانید که هیچ‌کس نمی‌تواند برایتان تصمیم بگیرد. هیچ‌کس نمی‌تواند بهتان بگوید چه فکری کنید. آن‌ها می‌توانند راهنمایی کنند. می‌توانند پیشنهاد بدهند. اما شما به تنهایی صلاحیت این را دارید که به نتیجه برسید، تصمیم بگیرید و عمل کنید. این صلاحیت، این مسئولیت‌پذیری نهایی برای زندگی‌تان شما را نمی‌ترساند. برعکس، به نظرتان طبیعی است. مهم نیست که موقعیت چه باشد، به نظر می‌رسد شما می‌دانید تصمیم درست چیست. این زمینه به شما هاله‌ای از اطمینان می‌بخشد. برخلاف بسیاری، شما به‌راحتی، با استدلال‌های کسی دیگر نظرتان عوض نمی‌شود، مهم نیست چقدر مجاب‌کننده به نظر برسند. این اطمینان به خود، بسته به زمینه‌های دیگرتان، ممکن است بی‌سروصدا باشد یا پرسروصدا اما محکم است، قوی است.
جواد محمدی
مسئولیت‌پذیری زمینهٔ مسئولیت‌پذیری شما، وادارتان می‌کند هر چیزی که به آن تعهد دارید را از آن خود بدانید و این تعهد چه کوچک باشد چه بزرگ، احساس می‌کنید باید آن را پیگیری کنید تا کاملاً به انجام برسد. آبرویتان به آن وابسته است. اگر به دلیلی نتوانید آن را به انجام برسانید، به‌طور خودکار دنبال راه‌هایی می‌گردید که بتوانید برای طرف مقابل جبران کنید. معذرت‌خواهی کافی نیست. عذر و بهانه اصلاً قابل پذیرش نیست. تا زمانی که جبران نکنید، نمی‌توانید زندگی را تحمل کنید. این باوجدان بودن، این وسواس‌گونگی برای انجام درست کارها و اصول اخلاقی بی‌عیب و نقصتان، با هم ترکیب می‌شوند تا شهرتتان را بسازند: کاملاً قابل اتکا. آدم‌ها موقع واگذاری مسئولیت‌های جدید، اول دنبال شما می‌گردند، چون می‌دانند که کار به خوبی انجام خواهد شد. وقتی افراد برای کمک خواستن سراغتان می‌آیند - و البته که خواهند آمد- باید گزینش‌گر باشید. اشتیاق شما به داوطلب شدن گاهی باعث می‌شود بیش از آنچه باید مسئولیت قبول کنید.
جواد محمدی
یادگیری شما عاشق آموختنید. زمینه‌ها و تجربه‌های دیگرتان تعیین می‌کند چه موضوعی بیش از همه توجهتان را جلب می‌کند، اما موضوع هرچه باشد، همیشه جذب فرایند یادگیری می‌شوید. این فرایند، بیش از محتوا یا نتیجه، مخصوصاً برایتان هیجان‌انگیز است. مسیر پیوسته و آگاهانه از نادانی به‌سوی توانایی، به شما نیرو می‌دهد. شورانگیزی چند حقیقت اولیه، تلاش‌های اولیه برای یادآوری یا تمرین چیزی که آموخته‌اید، اعتمادبه‌نفس رو به رشد استادی بامهارت - این فرایندی است که شما را به هیجان می‌آورد. هیجانتان شما را هدایت می‌کند که در کلاس‌های بزرگسالان شرکت کنید - یوگا، درس پیانو یا کلاس‌های تحصیلات تکمیلی. این زمینه شما را قادر می‌کند که در محیط‌های پویای کاری موفق شوید، محیط‌هایی که ازتان می‌خواهند تکالیف پروژه‌های کوچک را قبول کنید و انتظار دارند در مدت‌زمانی کوتاه چیزهای زیادی درمورد موضوعی جدید یاد بگیرید و بعد سراغ موضوع بعدی بروید. این زمینهٔ یادگیری لزوماً به این معنا نیست که می‌خواهید در آن موضوع استاد شوید یا این‌که تشنهٔ احترامی هستید که مدرک دانشگاهی یا حرفه‌ای به همراه دارد. برای شما نتیجهٔ یادگیری اهمیت کمتری دارد تا «رسیدن به موفقیت».
جواد محمدی
خردورزی شما فکر کردن را دوست دارید. فعالیت ذهنی را دوست دارید. تمرین دادن «ماهیچه‌های» مغزتان را دوست دارید، کشیدن آن‌ها در جهات گوناگون را. این نیاز به فعالیت ذهنی می‌تواند متمرکز باشد؛ مثلاً ممکن است تلاش کنید که مسئله‌ای را حل کنید یا نظریه‌ای بسازید یا احساسات فردی دیگر را درک کنید. مسئلهٔ مورد تمرکزتان بستگی به توانمندی‌های دیگرتان دارد. از طرف دیگر، ممکن است این فعالیت ذهنی، متمرکز نباشد. زمینهٔ خردورزی، تعیین نمی‌کند که راجع‌به چه چیزی تفکر می‌کنید؛ تنها توصیف‌کنندهٔ این است که فکر کردن را دوست دارید. شما از آن دسته افرادی هستید که از تنهایی خودتان لذت می‌برید، چون این زمان تأمل و تفکر است. شما درون‌گرا هستید. به عبارتی شما بهترین همراه خودتان هستید، در این زمان، سؤال‌هایی برای خودتان مطرح می‌کنید و سعی می‌کنید خودتان جوابشان را پیدا کنید و بفهمید چه منطقی پشتشان است. این تأمل ممکن است باعث شود وقتی کاری که انجام می‌دهید را با تمام فکرها و ایده‌هایی که به ذهنتان خطور می‌کند بسنجید، اندکی احساس نارضایتی کنید.
جواد محمدی
گردآوری شما کنجکاو هستید. کلکسیون جمع می‌کنید. ممکن است اطلاعات جمع کنید مثل کلمه، داده، کتاب، نقل قول؛ یا ممکن است اشیاء ملموس را جمع کنید مثل پروانه، کارت بیسبال، عروسک چینی یا عکس قدیمی. هر چیزی که جمع می‌کنید، دلیلش این است که علاقه‌تان را جلب می‌کند. و ذهنتان جوری است که خیلی چیزها برایتان جالب توجه است. دنیا دقیقاً به‌خاطر گوناگونی بی‌پایان و پیچیدگی‌اش هیجان‌انگیز است. اگر زیاد کتاب می‌خوانید لزوماً به این دلیل نیست که می‌خواهید نظریه‌هایتان را اصلاح کنید، بلکه برای افزایش اطلاعات آرشیوتان است. اگر دوست دارید سفر کنید، به این خاطر است که هر مکان جدید، صنایع دستی و داده‌های تازه‌ای عرضه می‌کند. اینها می‌توانند کسب شوند و بعد ذخیره شوند.
جواد محمدی
نظریه‌پردازی نظریه‌ها شما را شیفتهٔ خود می‌کنند. نظریه چیست؟ نظریه، مفهوم است، بهترین توضیح برای بیشترین رویدادها. وقتی مفهومی باشکوه و ساده را پشت ظاهر پیچیده کشف می‌کنید که توضیح می‌دهد چرا چیزها به این شکل‌اند، محظوظ می‌شوید. نظریه، یک ارتباط است. ذهن شما از نوعی است که همیشه به دنبال ارتباط‌ها می‌گردد و بنابراین وقتی پدیده‌های در ظاهر جدا از هم بتوانند با ارتباطی انتزاعی به هم مرتبط شوند، مجذوب می‌شوید. نظریه، چشم‌اندازی نو درمورد چالش‌های آشناست. شما از این‌که دنیایی که همهٔ ما می‌شناسیم را بگیرید، آن را پشت‌ورو کنید تا بتوانیم از زاویه‌ای عجیب اما به شکلی شگفت‌آور روشنگرانه ببینیمش، لذت می‌برید. شما عاشق تمام این نظریه‌هایید چون عمیق‌اند، چون تازه و نواند، چون روشن‌کننده‌اند، چون متضادند، چون غریب‌اند. به‌خاطر تمام این دلایل، هر زمان که نظریهٔ تازه‌ای به ذهنتان خطور می‌کند، انرژی ناگهانی به دست می‌آورید. ممکن است دیگران شما را خلاق یا نوآور یا نظری یا حتی باهوش بدانند. شاید شما همهٔ اینهایید. کسی چه می‌داند؟ فقط این را می‌دانید که نظریه‌ها هیجان‌آورند. و در اکثر روزها، همین کافی است.
جواد محمدی
هماهنگی شما به دنبال موضوعات مورد توافق هستید. در دیدگاه شما از دعوا و جدایی سودی حاصل نمی‌شود، بنابراین تلاش می‌کنید آن‌ها را در کمترین حد نگه دارید. زمانی که می‌فهمید آدم‌های اطرافتان دیدگاه‌های متفاوتی دارند، می‌خواهید زمینهٔ مشترک را بیابید. سعی می‌کنید آن‌ها را از مقابله با هم دور کنید و به‌سوی هماهنگی هدایت کنید. در حقیقت هماهنگی یکی از ارزش‌های اساسی شماست. نمی‌توانید باور کنید چقدر زمان توسط آدم‌هایی که می‌خواهند دیدگاه‌های خود را بر بقیه تحمیل کنند هدر می‌رود. مگر بازدهی همهٔ ما بیشتر نمی‌شد اگر عقایدمان را برای خودمان نگه می‌داشتیم و به‌جایش به دنبال توافق و حمایت هم بودیم؟ شما باور دارید که همین‌طور است و با این باور زندگی می‌کنید. وقتی دیگران درمورد هدف‌هایشان، ادعاهایشان و عقاید پرشورشان لاف می‌زنند شما آرامش خودتان را حفظ می‌کنید
جواد محمدی
انسجام تعادل برای شما مهم است. شما به فراست از این نیاز که باید با مردم، با هر جایگاه و مقامی در زندگی‌شان، به یک شکل رفتار کرد آگاه‌اید، بنابراین نمی‌خواهید ببینید کفهٔ ترازو خیلی به نفع یک نفر سنگین شده است. از نظر شما این مسئله به خودخواهی و فردگرایی منجر می‌شود. به دنیایی می‌انجامد که در آن افراد خاصی به‌خاطر روابط یا پیش‌زمینه یا امکانات و تسهیلاتشان، منفعتی ناعادلانه نصیبشان می‌شود. این قضیه واقعاً شما را می‌رنجاند. شما خود را نگهبانی می‌دانید که نباید بگذارد این اتفاق بیفتد. در تضاد مستقیم با این دنیای امتیازهای ویژه، باور دارید که مردم بهترین عملکرد را در محیطی منسجم دارند که در آن قوانین مشخص‌اند و برای همه به‌صورت یکسان اعمال می‌شوند. در چنین محیطی مردم می‌دانند چه انتظاری ازشان می‌رود، شرایط برایشان قابل پیش‌بینی، بی‌طرفانه و منصفانه است. اینجا هر فرد فرصتی برابر برای نشان دادن شایستگی‌اش دارد.
جواد محمدی
متصل بودن اتفاقات به دلیلی می‌افتند. شما از این بابت مطمئن‌اید. از این بابت مطمئن‌اید چون ته دلتان می‌دانید ما همه به هم متصل هستیم. بله ما فرد هستیم، مسئول قضاوت‌های خودمان و تحت امر ارادهٔ آزاد خودمان، اما در هر صورت، جزئی از کلی بزرگتریم. بعضی ممکن است آن را ناخودآگاه جمعی بنامند، دیگران شاید به آن اسم روح یا نیروی حیات بدهند. اما هر واژه‌ای که انتخاب کنید، از دانستن این‌که ما از همدیگر یا از زمین و حیات روی آن جدا نیستیم، قدرت و اعتماد می‌گیرید. این احساس متصل بودن، مسئولیت‌های خاصی با خود به همراه دارد. اگر همهٔ ما بخشی از تصویری بزرگتریم، نباید به دیگران آسیب برسانیم چون خودمان آسیب خواهیم دید. نباید بهره‌کشی کنیم چون خودمان مورد بهره‌کشی قرار خواهیم گرفت. آگاهی شما از این مسئولیت‌ها نظام ارزش‌هایتان را خلق می‌کند. شما باملاحظه، مراقب و پذیرا هستید. مطمئن از یکپارچگی نوع بشر، پل‌زننده میان مردم فرهنگ‌های مختلف‌اید. چون توانایی ادراک دست نامرئی در پس همهٔ امور را دارید، می‌توانید به دیگران این آرامش خاطر را بدهید که پشت زندگی ملال‌آور ما معنایی هست. اجزای دقیق ایمانتان بستگی به پرورش و فرهنگتان دارد، اما ایمانتان قوی است. شما و دوستان نزدیکتان را در مواجهه با رازهای زندگی حفظ می‌کند.
جواد محمدی
رقابت‌پذیری رقابت‌پذیری ریشه در مقایسه دارد. وقتی به دنیا نگاه می‌کنید، به شکل غریزی از عملکرد افراد دیگر آگاه هستید. عملکرد آن‌ها معیار نهایی است. اهمیتی ندارد چقدر سخت تلاش کرده باشید، اهمیتی ندارد چقدر قصدتان ارزشمند بوده باشد، اگر به هدفتان رسیده باشید اما همکارانتان را پشت سر نگذاشته باشید، این موفقیت پوچ به نظر می‌رسد. مثل همهٔ افراد اهل رقابت، شما هم به آدم‌های دیگر نیاز دارید. به مقایسه کردن نیاز دارید. اگر بتوانید مقایسه کنید، می‌توانید رقابت کنید و اگر بتوانید رقابت کنید، می‌توانید پیروز شوید. و زمانی که پیروز می‌شوید، هیچ حسی شبیه آن نیست. از مقیاس خوشتان می‌آید، چون مقایسه را آسان می‌کند. رقیبان دیگر را دوست دارید چون به شما نیرو می‌دهند. مسابقه‌ها را دوست دارید چون باید برنده داشته باشند. عملاً مسابقه‌هایی را دوست دارید که راه برنده شدن در آن‌ها را می‌دانید. با این‌که نسبت به رقبای خود بخشنده‌اید و حتی در شکست خوددارید، به‌خاطر تفریح مسابقه نمی‌دهید. برای بردن رقابت می‌کنید. با گذشت زمان ممکن است اگر بردن نامحتمل به نظر برسد از مسابقه دادن پرهیز کنید.
جواد محمدی
فرماندهی فرماندهی باعث می‌شود که مسئولیت به عهده بگیرید. برخلاف بعضی افراد، در این‌که دیدگاه‌های خود را به دیگران بقبولانید، مشکلی ندارید. برعکس، وقتی نظرتان شکل گرفت، نیاز دارید که آن را با دیگران سهیم شوید. وقتی هدفتان معلوم شد، بی‌تاب می‌شوید که دیگران را با خود همراه کنید. از مواجهه با موقعیت ترسی ندارید؛ بلکه می‌دانید مواجهه اولین قدم به‌سوی نتیجه است. درحالی‌که ممکن است دیگران از مواجهه با مسائل ناخوشایند زندگی اجتناب کنند، احساس اجبار می‌کنید که حقایق یا واقعیت‌ها را هرقدر ناخوشایند، نشان دهید. نیاز دارید مسائل بین افراد واضح و روشن باشد و ازشان می‌خواهید صادق و روشن‌بین باشند. وادارشان می‌کنید خطرات را بپذیرند. ممکن است حتی بترسانیدشان. با این‌که شاید بعضی از این رَویه بیزار باشند و به شما برچسب خودرأی بودن بزنند، اغلب آدم‌ها زمام امور را مشتاقانه به دستتان می‌دهند. مردم به سمت افرادی کشیده می‌شوند که موضعی مشخص دارند و ازشان می‌خواهند در جهت خاصی حرکت کنند. بنابراین مردم به سمت شما کشیده می‌شوند. شما گیرایی دارید، شما فرماندهی دارید.
جواد محمدی
باورمندی اگر زمینهٔ باورمندی قوی داشته باشید، ارزش‌های خاص و بنیادینی دارید که همیشگی‌اند. این ارزش‌ها از یک فرد به فرد دیگر متغیر است، اما معمولاً زمینهٔ باورمندی‌تان باعث می‌شود که خانواده‌دوست، نوع‌دوست، حتی معنویت‌گرا باشید و برای مسئولیت‌پذیری و اصول اخلاقی متعالی - هم در خودتان و هم در دیگران- ارزش قائل باشید. این ارزش‌های اساسی به شیوه‌های بسیار بر رفتارتان تأثیر می‌گذارد. آن‌ها به شما معنای زندگی و رضایت خاطر می‌دهند؛ در دیدگاه شما، موفقیت چیزی بیش از پول و جایگاه است. این ارزش‌ها به شما جهت می‌دهند، در میان وسوسه‌ها و سردرگمی‌های زندگی به‌سوی مجموعهٔ ثابت اولویت‌ها هدایتتان می‌کنند. این ثبات، اساس همهٔ روابطتان است. دوستانتان شما را قابل اتکا می‌دانند. می‌گویند: «می‌دانم موضعت چیست.» باورهایتان باعث می‌شود اعتماد کردن به شما آسان باشد. این زمینه وادارتان می‌کند کاری پیدا کنید که با ارزش‌هایتان منطبق باشد. کارتان باید بامعنی باشد، باید برایتان مهم باشد و به‌خاطر زمینهٔ باورمندی‌تان، تنها زمانی مهم خواهد بود که به شما فرصت زندگی بر اساس ارزش‌هایتان را بدهد.
جواد محمدی
تفکر تحلیلی زمینهٔ تفکر تحلیلی شما، آدم‌های دیگر را به چالش می‌کشد: «ثابتش کن. نشانم بده چرا ادعایت درست است.» بعضی افراد در مواجهه با این نوع پرسشگری، می‌بینند که نظریه‌های درخشانشان ضعیف و محو می‌شوند. از نظر شما نکته دقیقاً همین است. لزوماً نمی‌خواهید نظریه‌های افراد دیگر را نابود کنید اما اصرار دارید که نظریه‌هایشان منطقی باشد. خودتان را عینی و بی‌طرف می‌دانید. اطلاعات را دوست دارید، زیرا مستقل از معیارهای اخلاقی‌اند و نیت مخفی ندارند. با کمک این اطلاعات، دنبال الگوها و ارتباط‌ها می‌گردید. می‌خواهید بدانید الگوهای خاص چطور بر هم تأثیر می‌گذارند. چطور با هم ترکیب می‌شوند؟ نتیجه‌شان چیست؟ آیا این نتیجه با نظریه‌ای که پیشنهاد می‌شود تناسب دارد یا موقعیت خلاف آن است؟ اینها سؤال‌های شما هستند. شما لایه‌ها را کنار می‌زنید تا این‌که به تدریج دلیل یا دلایل اصلی خود را نشان دهند. دیگران شما را منطقی و سرسخت می‌دانند. با گذشت زمان سراغتان می‌آیند تا «تفکر رویایی» یا «تفکر ناشیانه» یک نفر را در برابر ذهن اصلاح‌گر شما بگذارند. بهتر است که تحلیل‌هایتان را هیچ‌وقت بیش‌ازحد سختگیرانه به دیگران منتقل نکنید. چون اگر این «تفکر رویایی» تفکر خودشان باشد، امکان دارد که ازتان دوری کنند.
جواد محمدی
سازگاری شما در لحظه زندگی می‌کنید. آینده را به منزلهٔ سرنوشتی تثبیت‌شده نمی‌بینید بلکه آن را به شکل مکانی می‌بینید که از انتخاب‌هایی که همین الان می‌کنید، می‌سازیدش. و بنابراین هربار با یک انتخاب آینده‌تان را کشف می‌کنید. معنایش این نیست که برنامه ندارید. احتمالاً دارید. اما این زمینهٔ سازگاری شما را قادر می‌کند که با رضایت به نیازهای این لحظه پاسخ بدهید، حتی اگر شما را از برنامه‌هایتان دور کنند. برخلاف برخی دیگر، از درخواست‌های ناگهانی یا مسیرهای فرعی پیش‌بینی‌نشده بدتان نمی‌آید. منتظرشان هستید. آن‌ها اجتناب‌ناپذیرند. در حقیقت تا اندازه‌ای عملاً چشم‌انتظار آن‌هایید. در اعماق وجودتان فردی بسیار انعطاف‌پذیرید که می‌توانید زمانی که نیازهای کاری در آن واحد شما را به جهات بسیار متفاوتی می‌کشانند، بازدهی خود را حفظ کنید.
جواد محمدی
چطور می‌توانید درجهٔ رضایت خاطر خود را مشخص کنید؟ خب، ما باید در این مورد با دقت گام برداریم. این‌که به کسی بگوییم چطور بداند که آیا واقعاً از چیزی لذت می‌برد، می‌تواند به اندازهٔ این‌که به او بگویید چطور بفهمد عاشق شده، بی‌معنی باشد. در مرحله‌ای تنها توصیهٔ عاقلانه این است که «یا آن را حس می‌کنی یا نمی‌کنی.» البته ما این خطر را می‌پذیریم و به شما این راهنمایی را می‌دهیم: وقتی دارید فعالیت خاصی را انجام می‌دهید، سعی کنید زمان فکر کردنتان را تشخیص دهید. اگر تنها درمورد زمان حال فکر می‌کنید - «این کار کی تمام می‌شود؟» - احتمالاً از استعدادی استفاده نمی‌کنید. اما اگر متوجه شدید که دارید به آینده فکر می‌کنید، اگر متوجه شدید که عملاً در انتظار آن فعالیت‌اید - «کی دوباره خواهم توانست انجامش دهم؟» - این نشانه‌ای کاملاً خوب است که دارید از آن لذت می‌برید و این‌که یکی از استعدادهایتان درگیر آن است.
جواد محمدی
خشنودی‌ها و رضایت خاطر آخرین نشانهٔ استعداد را برایمان مهیا می‌کنند. همان‌طور که در فصل قبل توضیح دادیم، قوی‌ترین ارتباط‌های سیناپسی شما طوری طراحی شده‌اند که وقتی ازشان استفاده می‌کنید، حس خوبی دارد. بنابراین، مشخصاً، اگر زمانی که فعالیتی را اجرا می‌کنید حس خوبی دارید، احتمالاً دارید از استعدادی استفاده می‌کنید. این تقریباً زیادی آسان به نظر می‌رسد، خیلی شبیه این نصیحت که «اگر حس خوبی داری انجامش بده.» مشخص است که مسئله به این سادگی نیست. به دلایل مختلف، که بیشترشان به گذشتهٔ روان‌شناختی ما مربوط‌اند، طبیعت نقشه کشیده که چندتایی از تکانه‌های ضداجتماعی‌تر ما را تقویت کند.
جواد محمدی
اشتیاق‌های شما، بازتاب این واقعیت فیزیکی هستند که تنها بعضی ارتباط‌های مغزی‌تان از بقیه قوی‌ترند. بنابراین مهم نیست تأثیرات بیرونی چقدر سرکوب‌گرانه باشند، این ارتباط‌های قوی‌تر همچنان شما را فرامی‌خوانند و می‌خواهند شنیده شوند. اگر می‌خواهید استعدادهایتان را کشف کنید، باید به آن‌ها توجه کنید. البته «اشتیاق اشتباه» هم می‌تواند گاه‌گاه از مسیر منحرفتان کند، مثل اشتیاق برای بودن در بخش روابط عمومی به‌خاطر تصور زرق‌وبرق مهمانی‌ها و جشن‌ها و پذیرایی‌ها و آرزوی مدیر بودن به‌خاطر نیاز به تسلط داشتن. (مشخصاً بهترین راه برای تشخیص اشتیاق اشتباه، گفت‌وگو با فرد شاغل در این شغل است و فهمیدن این‌که واقعیت‌های روزمرهٔ این شغل وقتی که تازگی اولیه‌اش برطرف شد، واقعاً چه شکلی‌اند.) جدا از این پیام‌های اشتباه، زمانی که تشنهٔ ساختن توانمندی‌هایتان هستید، اشتیاق‌هایتان ارزش دنبال کردن دارند.
جواد محمدی
اگر تا زمانی که حقایق بیشتری به دست بیاورید فعالیت را متوقف، و مختصر کردید یا به تعویق انداختید، زمینهٔ تفکر تحلیلی قوی می‌تواند توضیح این رفتارتان باشد. هرکدام از این واکنش‌هایی که اول به ذهن می‌رسند به الگوهای مشخص رفتاری اشاره دارد و بنابراین نشانه‌هایی از استعدادتان به دست می‌دهند. در عین این‌که واکنش‌های فی‌البداههٔ شما، بهترین ردپای استعداد شما را فراهم می‌کنند، اینها هم سه نشانهٔ دیگر است که باید در ذهن داشته باشید: اشتیاق داشتن، یادگیری سریع و خشنودی. اشتیاق‌ها وجود استعداد را نشان می‌دهند، مخصوصاً زمانی که در ابتدای زندگی حس شوند.
جواد محمدی

حجم

۲۴۰٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۲۸ صفحه

حجم

۲۴۰٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۲۸ صفحه

قیمت:
۷۵,۰۰۰
۳۷,۵۰۰
۵۰%
تومان