بریدههایی از کتاب دختر مو شرابی
۴٫۰
(۲۲۶)
همهٔ ما انسانها یک قصه داریم، مهم این است که این قصه را خودمان بنویسیم نه اینکه برایمان بنویسند! شاید شروعش با ما نباشد، ولی باید سعی کنیم پایانبندی قصهٔ زندگیمان با خودمان باشد!
مریم غلامی
قیمت کدام هدیه برابری میکند با گوشهٔ لبخندی از یار؟
محمدرضا میرباقری
ایها الناس، حرف اول و آخر من با شما جماعت این است: اگر در مقابل زیادهخواهی اجنبی کوتاه بیایید، تا آخرین حد خفت و خواری باید بروید!
محمدرضا میرباقری
«خون است که مرد را از نامرد جدا میکند و ظالم را از مظلوم. خون مظلوم آتش در نیستان است! فغانش که بلند شود دلهای خواب را هم نهیب میزند.»
محمدرضا میرباقری
- اینقدر مملکت بیقانون شده است؟! دنیا قانون دارد. اگر از دیوار سفارتشان بالا رفتیم، از دیوار سفارتمان بالا میروند. سفارتخانه هر کشور حکم خاک آن کشور را دارد. وارد سفارتخانهٔ روس شویم، یعنی وارد خاکش شدیم، یعنی اعلان جنگ!
پیرمردی قدخمیده با عصا به سر و کمرش زد.
- زن و بچهمان هم جزو اموال روس است که این بیناموسها در را بشکنند و به غنیمت ببرند؟ فیالحال چند ولایت این مملکت در اشغال قوای روس است. این اعلان جنگ نیست؟! بعد تو برای اشغال یک سفارت برافروختهای؟ گلستان قجر، برزخ بود برای این ملک و ترکمانچایش زبانهٔ آتش دوزخ.
محمدرضا میرباقری
شاید واقعیت نداشته باشد، ولی حقیقت دارد!
zoha
قلیانخانهای خود یکی یکی از قلیانها را در پیشگاه دکانش میشکست و شاگردش با تعجب نظارهاش میکرد.
- مشتی چه میکنی؟ بدبخت میشویم! نانمان آجر شد!
- مگر فتوای میرزای شیرزای را نشنیدهای؟ آنقدر وقیح نشدهام که بر روی حضرت صاحب شمشیر بکشم.
شهید زهره بنیانیان
روس جماعت به فکر افتاده است در رقابت با انگلیسیها و فرانسویها در تصاحب جهان کم نیاورد! از ایران ما هم خلیجفارسش را میخواهد و دریای آزادش را.
n re
مملکتداری بسی سخت است و دشوار.
محمدرضا میرباقری
در مقابل گردنکش، گردنکش باش. گردن کج کنی، گردنت را خواهد زد.
نَــسـی
خاطرات تلخ، اوقاتمان را هم تلخ میکند! از اول این فرانسویها نمکدانشکن بودند. دستمان را هم که تا مرفق در دبهٔ عسل کردیم، تا گاز نگرفتند، رها نکردند. حالا چه شده فرنگیها دلسوز حال و احوالات ما شدهاند؟!
F.m
ایها الناس، حرف اول و آخر من با شما جماعت این است: اگر در مقابل زیادهخواهی اجنبی کوتاه بیایید، تا آخرین حد خفت و خواری باید بروید!
روژینا
همانطور که دوست داشت، شد.
پهلوانمحمد هم کبوتر جلد حرم شد.
رخصت پرواز را از آقا گرفت!
پرنده باید خودش بخواهد که بپرد. بال پریدن را که خدا داده. ارادهاش را هم داده! مشکل آنجاست که پرندههای بسیاری گرفتار زمین شدهاند! میترسند اگر پرواز کنند، همین چند دانه گندم پیش پایشان را از دست بدهند. بیخبر از آنکه خیلی از آن گندمها طعمه بوده است که به دام بیفتند و زمینی شوند. آنها که توانستند دل بکنند و در دام نیفتند، پرکشیدند و آسمانی شدند!
مریم غلامی
بیغیرتی از سروکولتون میباره بیشرفهای بیوجدان. این آبوخاک هنوز جوونمرد داره که نذارن چهار تا لاابالی مزدور به ناموسشون دستدرازی کنن. وقتی خری مثل رضاپالانی بشه شاه مملکت، چهار تا کُرّهٔ زبوننفهم هم لگدپرونی میکنن. صاحب سگ که دزد گله باشه، از گوشت قربونی همون گوسفندها، شکم سگ رو سیر میکنه تا واقواق اضافی نکنه. خراب بشه ظلمخونهٔ رضاپالانی که دمتکوندادنش برای اجنبیجماعته و پارسکردنش برای ما مردم.
fa,3in
سیدالشهدا اگه امروز عزیزه، اگه سالاره، اگه پرچمش بالاست بین لوتیها، چون سر خم نکرد جلوی اشقیا! بدنش افتاد وسط گودی قتلگاه زیر دستوپا ولی عزتش نه! جسمش خاکی شد ولی اسمش نه!»
زهره
«نفس من، امروز سالگرد افسونکردن پسر ساده روزنامهنگار است توسط دخترک موشرابی در پیادهرو جلوی دفتر روزنامه. آغاز همنفسی!»
Maedeh
آقا بهرام مقابل اجنبی و اجنبیپرست اگه سرت بالا نباشه، اگه سینت جلو نباشه، اگه عزت نداشته باشی، زمینت میزنن! نه اینکه جسمت رو بزنن که باکی نیست! آبروت رو زمین میزنن، عزتت رو بر باد! من تو این سید عزت میبینم! این سید خونش برای این ملت به جوش اومده! غیرت فرهاد داره این سید برای شیرینهای این مملکت تا دست دراز اجنبی و اجنبیپرست رو قطع کنه! آقا بهرام طناب دار یا جوخهٔ اعدام برای من شیرینتره تا ذلت تهمت به پسر حضرت زهرا!
آقا بهرام، سیدالشهدا اگه امروز عزیزه، اگه سالاره، اگه پرچمش بالاست بین لوتیها، چون سر خم نکرد جلوی اشقیا! بدنش افتاد وسط گودی قتلگاه زیر دستوپا ولی عزتش نه!
مریم غلامی
کبوتر اگه جلدت بشه، اگه رفیقت بشه، اگه همدمت بشه، هیچوقت تنهات نمیذاره. پروانه اگه از گشتن دور شمع خسته شد، این کبوترها هم خسته میشن، رفیق!
- جلدت بشه یعنی چی محمدآقا؟
- یعنی اون گرفتار مرامت بشه و تو هم گرفتار معرفتش. اونوقت هر ملقی که تو آسمون خدا میزنه، تو روی زمین عشقوحالش رو میبری.
- یعنی یه جورایی عشقوعاشقیه؟
- آره قربونت برم! آخر عشقوعاشقیه.
روژینا
پسرم! درست است که من بهاندازه پیشینیان عمر نکردهام؛ امّا در کردار آنها نظر افکندم و در اخبارشان اندیشیدم و در آثارشان سیر کردم تا آنجا که گویا یکی از آنان شدهام، بلکه با مطالعه تاریخ آنان، گویا از اوّل تا پایان عمرشان با آنان بودهام.
محمدرضا میرباقری
فریب اماننامهٔ دشمن را نخورید که نان را، حتی به بهای خون هم ندهند!»
ati rad
حجم
۱۴۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۲۸ صفحه
حجم
۱۴۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۲۸ صفحه
قیمت:
۴۵,۰۰۰
۱۳,۵۰۰۷۰%
تومان