بریدههایی از کتاب دختر مو شرابی
۴٫۰
(۲۲۶)
از سگ هار بترس. از سگ هاری که رفیق گرگ باشه، بیشتر!
ati rad
آقا بهرام مقابل اجنبی و اجنبیپرست اگه سرت بالا نباشه، اگه سینت جلو نباشه، اگه عزت نداشته باشی، زمینت میزنن! نه اینکه جسمت رو بزنن که باکی نیست! آبروت رو زمین میزنن، عزتت رو بر باد! من تو این سید عزت میبینم! این سید خونش برای این ملت به جوش اومده! غیرت فرهاد داره این سید برای شیرینهای این مملکت تا دست دراز اجنبی و اجنبیپرست رو قطع کنه! آقا بهرام طناب دار یا جوخهٔ اعدام برای من شیرینتره تا ذلت تهمت به پسر حضرت زهرا!
شکیبا
دهنت تنگتر از دیده مور
دل من تنگتر است از دهنت
Maedeh
لوتیبودن به اسم نیست، به سینهٔ کفتری و دستمال یزدی و کلفتی سبیل نیست. به غیرت و به مرامه. لوتی دست اجنبی رو میشکونه اگر سمت ناموس این مردم دراز بشه.
لوتی خاکیه در اوج قدرت. لوتی دستگیره در اوج نداری. لوتی آخر معرفته تو زمونهٔ بیمعرفتها. لوتی مرده تو دورهٔ نامردیها.
Ali Ghamari
«سرتان به کار خود باشد.»
n re
چند قدمی پیش رفتم و آهستهتر گفتم تا ندیمان و درباریان شاه نشوند: «عذرخواهم از جنابتان، منظورم از گلستان کاخ مجللتان نبود قربان، که در تهران و شیراز و تبریز و اصفهان، تا ندارد این گلستان! منظور معاهدهٔ گلستان بود که با روسبستید. از آن بگویید تا مردم بدانند با حسندرایتتان چه خدمتی به رعیت قدرنشناس و نمکبهحرام کردهاید.»
- خب پدرسوخته از اول بنال از ما چه میخواهی. بیجهت ما را خسته میکنی برای گفتن چند موضوع بیاهمیت!
mmz_133
«گفتم تاریخ را بخوان! حرامی سال ۶۱ یا اجنبی قرن ۲۱، شمر زمانهات را بشناس که همیشه اماننامه در یک دست دارد و خنجرش در زیر آستین دست دیگر پنهان است! مؤمن از یک سوراخ دو بار گزیده نمیشود! فریب اماننامهٔ دشمن را نخورید که نان را، حتی به بهای خون هم ندهند!»
feri
چه سَروسِرّی بود بین طیب و خمینی، نمیدونم. ما با آقا طیب دمخور بودیم. هم مشروبخوردنش رو دیده بودیم و هم اشکهای محرموصفرش رو. ولی نفهمیدم کی طیب خاطرخواه خیمنی شد که حاضر شد جونش رو هم بده.
کاربر ۴۰۹۵۴۶۹
پی تاریخ ایران در میدان جنگ نگرد، گاه در همین نشستوبرخاستها تاریخ رقم میخورد!
fa,3in
وای بر ما که صدای مولا علی را نمیشنویم که چگونه فریاد میزند اگر مردی از غصهٔ بهتاراجبردن خلخال از پای زن یهودی بمیرد سزاست!
روژینا
انگلیسیجماعت را شما بهتر میشناسید؛ بینظر نیستند. اگر نخواهند، خرشان برای ما لنگلنگان هم نمیرود؛ ولی اگر خودشان بخواهند، بهوقتش چون اسب تازی یورتمه میروند کمر کوه را!
روژینا
در مقابل اجنبی اگر گردن کج کردی، تا به زانویت ننشاند، دستبردار نخواهد بود. وقتی سر تسلیم فرودآوردی، سر ذلت هم باید فرودآوری. وقتی خودت را علیل نمایاندی، او را برای ذلیلکردن خودت حریص کردی.
در مقابل متکبر باید متکبر بود. در مقابل گردنکش، گردنکش باش. گردن کج کنی، گردنت را خواهد زد.
ati rad
رضا میگفت همهٔ ما انسانها یک قصه داریم، مهم این است که این قصه را خودمان بنویسیم نه اینکه برایمان بنویسند! شاید شروعش با ما نباشد، ولی باید سعی کنیم پایانبندی قصهٔ زندگیمان با خودمان باشد!
شیدا، قصهٔ ما چی شد؟ خودمان نوشتیم یا غافلگیر شدیم؟
usofzadeh.ir
صاحب قلیانخانهای خود یکی یکی از قلیانها را در پیشگاه دکانش میشکست و شاگردش با تعجب نظارهاش میکرد.
- مشتی چه میکنی؟ بدبخت میشویم! نانمان آجر شد!
- مگر فتوای میرزای شیرزای را نشنیدهای؟ آنقدر وقیح نشدهام
شکیبا
گفتهایم بگردند یک فقره نقاشباشی فرنگی بیاورند به دربار تا تمثال حضرتمان را بکشد و بفرستیم به ولایت کفرستان تا حضرات فرنگی، جمال ما را در جلال گلستان سیر کنند و حساب کار دستشان بیاید و بدانند که ایران اگر ایران شده است، صدقهسری شاه قاجار است.
zoha
منظورم از گلستان کاخ مجللتان نبود قربان، که در تهران و شیراز و تبریز و اصفهان، تا ندارد این گلستان! منظور معاهدهٔ گلستان بود که با روسبستید. از آن بگویید تا مردم بدانند با حسندرایتتان چه خدمتی به رعیت قدرنشناس و نمکبهحرام کردهاید.»
zoha
میرزا شیرازی فرموده است:
«بسم الله الرحمن الرحیم، الیوم استعمال تنباکو و توتون بای نحو کان، در حکم محاربه با امام زمان است؛ حرره الاقل، محمدحسن الحسینی»
BookWorm
رفیقباز بودی یا نه؟ آدم رفیقباز جونش برای رفیقش درمیره. خار به پای رفیقش بره، انگار تیغ به چشمش رفته. آهش به آه رفیقش بنده. دَمش به دَم رفیق. رفیقت که حالش خوب باشه، حالت خوبه. وای به روزی که رفیقت زمینگیر بشه و امید از خونش کوچ کنه و بره. غصهٔ رفیق از غصهٔ خود آدم سنگینتره. کمر رو خم میکنه و مو رو سفید.
شهید زهره بنیانیان
مقابل اجنبی و اجنبیپرست اگه سرت بالا نباشه، اگه سینت جلو نباشه، اگه عزت نداشته باشی، زمینت میزنن! نه اینکه جسمت رو بزنن که باکی نیست! آبروت رو زمین میزنن، عزتت رو بر باد!
feri
پرنده باید خودش بخواهد که بپرد. بال پریدن را که خدا داده. ارادهاش را هم داده! مشکل آنجاست که پرندههای بسیاری گرفتار زمین شدهاند! میترسند اگر پرواز کنند، همین چند دانه گندم پیش پایشان را از دست بدهند. بیخبر از آنکه خیلی از آن گندمها طعمه بوده است که به دام بیفتند و زمینی شوند. آنها که توانستند دل بکنند و در دام نیفتند، پرکشیدند و آسمانی شدند!
ک مثل کتاب…
حجم
۱۴۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۲۸ صفحه
حجم
۱۴۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۲۸ صفحه
قیمت:
۴۵,۰۰۰
۱۳,۵۰۰۷۰%
تومان