بریده‌هایی از کتاب قدرت انضباط شخصی

وقتی عادت‌های بد عادی می‌شوند، معمولاً این بهانه که بیش از حد مشغول کار هستیم و نمی‌توانیم عادت‌های خوبی کسب کنیم پذیرفتنی نیست، آن هم درحالی که چند ساعت از روز را صرف وقت گذرانی در شبکه‌های اجتماعی کرده‌ایم! هویت شما از ایجاد عادت‌های خوب جلوگیری می‌کند و برای پیشرفت در کسب این عادت‌ها، باید وقت خود را صرف از بین بردن عادت‌های فعلی کنید.

وقتی تمام زندگی خود را با این روایت‌های منفی سپری کرده باشید، آن‌ها را به عنوان واقعیت می‌پذیرید و هر زمان که سعی کنید کاری در جهت مخالف آن‌ها انجام دهید، در مقابل آن عمل مقاومت خواهید کرد. ضمیر ناخودآگاه طوری برنامه‌ریزی شده است که شما به روشی خاصی رفتار کنید و هر عملی که منطبق با ناخودآگاه شما نباشد پس زده می‌شود. در نهایت شما با رفتار کردن به‌صورتی که بازتابی از خودانگاره‌تان باشد راحت‌تر خواهید بود، حتی اگر این رفتار هیچ سودی برای شما نداشته باشد.

رفتار شما نشان دهنده هویت شماست و هر کاری که انجام می‌دهید همانند صدای بلندی است که درباره این‌که چه کسی هستید، صحبت می‌کند. طبق تحقیقات، هنگامی‌که شخصی به هویت خود ایمان داشته باشد رفتارش بازتابی از همان هویت خواهد بود. وقتی عادت‌های خوب شما بخشی از هویت‌تان شوند، دیگر نیازی نخواهد بود که خودتان را مجبور کنید کارهای لازم برای تغییر رفتارتان را انجام دهید، چرا که این خود شما هستید و دیگر نیازی به تلاش نیست.

اگر عادت‌های خوب‌تان بخشی از هویت شما نشوند، دوام نخواهند داشت. انگیزه صرف برای رسیدن به اهداف، باعث نمی‌شود کاری که انجام می‌دهید بخشی از سبک زندگی‌تان شود. اکثر افراد می‌توانند اراده کافی برای پایبندی به ورزش و رژیم غذایی را به منظور دویدن در یک مسابقه دو ماراتن پیدا کنند که برای اهداف مرتبط با تحقیقات سرطان برگزار می‌شود. با این حال از آنجا که این عادت‌های جدید بخشی از شما نیستند، دوام نخواهند داشت. تعیین هدف هیچ ایرادی ندارد اما نیت اصلی شما باید تغییر سبک زندگی‌تان باشد.

عادت‌های شما چه خوب باشند و چه بد، بخشی از هویت شما هستند. وقتی می‌خواهید عادتی کسب کنید و این عادت جزئی از هویت شما می‌شود، آن را حفظ خواهید کرد زیرا به بخشی از شما تبدیل شده است.

اگر می‌خواهید لاغر شوید اما سیستم اعتقادی شما بر روی پرخوری متمرکز است، هنگامی‌که تحت فشار قرار بگیرید به پرخوری ادامه خواهید داد. در صورت عدم تغییر سیستم اعتقادی که به رفتارتان پیوند خورده است، خلاص شدن از شر عادت‌های بد و ایجاد عادت‌های خوب غیرممکن خواهد بود.

وقتی تمام انرژی شما معطوف به رسیدن به یک هدف خاص است، پس از رسیدن به آن چه انگیزه‌ای برای شما باقی خواهد ماند؟ یکی از دلایلی که افراد پس از دست یافتن به هدف‌شان به عادت‌های قدیمی خود باز می‌گردند همین است. قصد اصلی ما از تعیین هدف، برنده شدن در بازی است، در حالی که قصد اصلی از ساخت سیستم، ادامه دادن بازی است. زندگی به معنای دستیابی به موفقیت‌های منفرد نیست بلکه به معنای بهبود مداوم است و در نهایت، تعهد شما به این فرایند است که میزان پیشرفت شما را تعیین می‌کند.

وقتی تمام انرژی شما معطوف به رسیدن به یک هدف خاص است، پس از رسیدن به آن چه انگیزه‌ای برای شما باقی خواهد ماند؟ یکی از دلایلی که افراد پس از دست یافتن به هدف‌شان به عادت‌های قدیمی خود باز می‌گردند همین است. قصد اصلی ما از تعیین هدف، برنده شدن در بازی است، در حالی که قصد اصلی از ساخت سیستم، ادامه دادن بازی است. زندگی به معنای دستیابی به موفقیت‌های منفرد نیست بلکه به معنای بهبود مداوم است و در نهایت، تعهد شما به این فرایند است که میزان پیشرفت شما را تعیین می‌کند.

این مراحل را دنبال کنید: ـ به این موضوع توجه کنید که میل شما در کدام ناحیه بدن‌تان به وجود آمده است. به همان صورت که موسیقی در شما این میل را ایجاد می‌کند که سر خود را تکان دهید یا به پاهای خود ضربه بزنید، اکثر امیال نیز در جایی از بدن احساس می‌شوند. ـ هنگامی‌که محل میل را پیدا کردید، تمام توجه خود را بر روی آن قسمت متمرکز کنید و احساساتی که تجربه می‌کنید را مشاهده کنید. ـ دو دقیقه بر روی نفس کشیدن خود متمرکز شوید. ـ تصور کنید که هر احساس و میلی که تجربه می‌کنید یک موج است. با تشدید و فروکش کردن میل، آن را همانند موجی در نظر بگیرید که بالا و پایین می‌رود.

هدف از موج‌سواری روی امیال این است که پس از دور شدن از وسوسه، احساس راحتی و آرامش کنید چرا که فریب ذهن برای غلبه بر امیال کاری غیرممکن است. تنها راه نجات، موج‌سواری روی امیال است که بخشی از روند کسب انضباط است.

حواس‌پرتی کاملاً منطقی به نظر می‌رسد. اما آیا بهتر نیست به جای این‌که به این کار عادت کنید، تعداد فرصت‌هایی که در طی آن‌ها به عادت‌های بد خود مشغول می‌شوید را محدود کنید؟ پرت کردن حواس، از نظر تئوری خوب به نظر می‌رسد اما در عمل جواب نمی‌دهد. چندین پژوهش نشان داده‌اند که سرکوب افکار، هیجان‌ها و احساسات باعث قوی‌تر شدن آن‌ها می‌شود. برای اثبات بیشتر این نکته، دفعه بعد که کسی چیزی گفت سعی کنید در مورد آن فکر نکنید. به عنوان مثال ممکن است کسی بگوید «به فیل فکر نکن»، اکنون هر زمان که کلمه «فیل» بیان می‌شود، شما در مورد یکی از آن‌ها فکر خواهید کرد و هرچه بیشتر سعی کنید از آن اجتناب کنید، ذهن شما بیشتر درگیر این فکر خواهد شد.

آیا امیال خود را تغذیه می‌کنید؟ برخی افراد تلاش می‌کنند درباره امیال خود فکر نکنند یا حواس خودشان را پرت کنند، بنابراین روی چیز دیگری تمرکز می‌کنند. این کار شبیه تلاش برای مبارزه با امیال است که در بخش قبل توضیح داده شد. این افراد با این کار، امیال خود را تغذیه می‌کنند و باعث قوی‌تر شدن آن‌ها می‌شوند. انجام چنین کاری باعث می‌شود باور کنید تنها راه خلاص شدن از دست امیال‌تان، تسلیم شدن در برابر آن‌هاست. وقتی به این مرحله می‌رسید تسلیم می‌شوید و می‌پذیرید که هرگز قادر به تغییر عادت‌های بد خود نخواهید بود.

روش مفید دیگر برای مبارزه درونی با امیال، این است که آن‌ها را همانند یک آبشار بدانیم، چرا که مبارزه با یک میل مانند تلاش برای جلوگیری از جاری شدن یک آبشار است. این آبشار به دلیل فشاری که برای جلوگیری از آن انجام می‌شود، سرانجام با شدت بیشتری فرو خواهد ریخت. پس به جای تلاش برای جلوگیری از جاری شدن آبشار، عقب بایستید و آن را تماشا کنید. اگر بتوانید به جای ترس، با کنجکاوی شروع به دیدن امیال و وسوسه‌های خود کنید، تغییر رفتار بسیار آسان‌تر می‌شود. وقت خود را صرف بررسی عادت‌های‌تان کنید و به امیال خود توجه کنید. وقتی بر موج‌سواری روی امیال‌تان تسلط یافتید، می‌توانید بر هرگونه اعتیادی غلبه کنید.

اینکه خودمان و امیال‌مان را به هم مرتبط بدانیم، در بین همه افراد طبیعی است اما موج‌سواری بر روی امیال به ما کمک می‌کند که خود را از عادت‌های بدی که می‌خواهیم اصلاح کنیم جدا کنیم. به جای این‌گونه فکر کردن که «احساس می‌کنم کیک خوردن را دوست دارم» بگویید «من میل به خوردن یک تکه کیک دارم.» به‌این‌ترتیب شما با خودتان نمی‌جنگید بلکه در حال مبارزه با احساسی هستید که تجربه می‌کنید و در ادامه نیز می‌توانید اجازه دهید که این احساس به راه خود ادامه دهد. مبارزه با امیال دشوار است اما توجه کردن به آن‌ها بدون یکی پنداشتن خودتان با امیال، شانس غلبه بر آن‌ها را افزایش می‌دهد.

بیش از حد رشد کرده است که حتی وقتی پاسخ بسیار واضح است، باز هم درباره تصمیم خود بیش از حد به تفکر می‌پردازد

وقتی اهداف خود را تعیین می‌کنید، هم‌زمان به چیزهایی که باید از آن‌ها دست بکشید نیز فکر کنید تا در طول مسیر دلسرد نشوید. علاوه بر این، فکر کردن به مواردی که باید از آن‌ها دست بکشید به شما کمک می‌کند که تصمیم بگیرید آیا هدفی که می‌خواهید به آن برسید واقعاً ارزش فداکاری دارد یا خیر.

راه دیگر برای محافظت از اراده‌تان این است که بعد از شام به خرید بروید. در این‌صورت گرسنه نخواهید بود چرا که یک وعده غذایی سالم مصرف کرده‌اید و بنابراین احتمال اینکه یک بسته چیپس بخرید که شما را تا شام سیر نگه دارد کمتر است.

اینکه همین الان مارشمالو بخورید یا آن را به تأخیر بیندازید، نحوه تصمیم‌گیری شما در بزرگ‌سالی را تعیین می‌کند.

نظم و انضباط شما را ملزم می‌کند اهدافی برای خود تعیین کنید، عوامل حواس‌پرتی را فیلتر کنید، کم‌رویی را کنترل کنید، فعالیت‌ها را اولویت‌بندی کنید و اهدافی که تعیین کرده‌اید را دنبال کنید

انضباط شخصی و تمرکز، به‌صورت هم‌زمان کار می‌کنند. شما نمی‌توانید بر یکی بدون داشتن دیگری تسلط داشته باشید زیرا نظم و انضباط به معنی توانایی تمرکز بر روی یک سری از فعالیت‌ها تا زمان رسیدن به هدف است.