بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سرنوشت انسان: صراط و شفاعت | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب سرنوشت انسان: صراط و شفاعت

بریده‌هایی از کتاب سرنوشت انسان: صراط و شفاعت

نویسنده:مسعود عالی
انتشارات:انتشارات عطش
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۱۳ رأی
۴٫۵
(۱۳)
لذا اهل معرفت که می‌فهمیدند، برای کوچک‌ترین گناه و یا کمتر از آن هم می‌ترسیدند. مرحوم ملکی تبریزی از یک مجلسی که شبهۀ غیبت در شده بود، بلند شد و خیلی ناراحت بود. می‌گفت: همین ما را چهل روز عقب انداخت. حاج آقا مصطفی فرزند امام یک روز دید حضرت امام دارند گریه می‌کنند. از مادرش پرسید: برای چه بابا دارد گریه می‌کند؟ همسر امام گفتند: احتمالاً نماز شبشان فوت شده. هر وقت این‌طور شود، زار زار برای یک ترک ادب محضر پروردگار گریه می‌کند.
Younes Rahimi
امام فرمود: بله، آزاد است که این‌گونه دارد معصیت می‌کند. اگر عبد بود، این‌طور نبود. وقتی خدمتکار حرف امام (ع) را به صاحب خانه زد، چنان جملۀ امام در او تأثیر گذاشت که با پای برهنه در کوچه به دنبال امام دوید و به دست امام توبه کرد. از آن به بعد شد «بُشر حافی» . به برکت این توبه، با این حالت، همواره با پای برهنه این طرف و آن طرف می‌رفت تا یادش باشد. این خیلی مهم است که انسان ببیند تا کجا بندۀ خداست و چقدر؟ تا کجا پای بندگی خدا ایستاده است؟ فقط تا جایی که میلش باشد، یا راحتی باشد؟
Younes Rahimi

حجم

۱۵۱٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۷۰ صفحه

حجم

۱۵۱٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۷۰ صفحه

قیمت:
۳,۵۰۰
تومان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد