کتاب خسرو شیرین
۴٫۳
(۶۴)
تو هنو نمیخوای دست از ئی تهرانیبازیاتبرداری؟
دست خودم نیست که بچه تهرانم. جرمه؟
میدونم بچه تهرونی. میگمها توئی سه چهار سالی که آبادان هستی نمیخواهی عین بچه آدم حرف بزنی؟
بچه آدم؟ یعنی مثل شماها؟
ها!
من معذرت میخوام.
من نه و مُو.
یکی از مصیبتهای بزرگ من در آبادان همین گفتن ضمیر «من» بود. بچههای آبادان عجیب رویش حساسیت داشتند
mohaddese
وقتی باران میبارد روحمان از بدنمان خارج میشود و میرود زیر باران بچگی میکند. سر به هوایی میکند. میدود، میخندد. گریه میکند، میپرد، پرواز میکند، خلاصه عشقبازیها میکند.
از کجا میدانید؟
چون وقتی به کالبدمان برمیگردد خیسِ خیس است!
کاربر ۶۰۱۵۱۰۳
آدمها دو دستهاند؛ بعضیها فکر میکنند خوشتیپ هستند، بعضیها خوشتیپ هستند و ما بیشک از دسته اول بودیم!
n re
ملاک تقسیمبندی آدمها به دو گروه کلی خیلی زیاد است. خوشتیپ و بدتیپ. زشت و زیبا. فقیر و غنی. خوشاخلاق و بداخلاق. مؤمن و کافر. شریف و دریده و خیلی چیزهای دیگر اما ما آدمها را بر اساس لبخندشان تقسیم میکنیم.
ابوتراب
ضیافتهای عاشق را
خوشا بخشش خوشا ایثار
خوشا پیداشدن در عشق
برای گمشدن در یار
fatemeh1991
اکثرِ اکثر آدمها الکی لبخند میزنند. حتی الکی میخندند. سطحی است، نمایشی است، از روی عادت است. بیشتر به ماسک میماند. بر صورت میماسد. آدمهای خیلی کمتری هم هستند که وقتی لبخند میزنند، موجی از آرامش و نشاط و اطمینان با خود میآورند.
اینها وقتی میخندند، وقتی لبخند میزنند، دانههای دلشان پیدا میشود. مثل بچههای کوچک.
مستاصل!
زمان چیز عجیبی است. طول آن، عمق آن به تعداد آدمها و شرایطشان متفاوت است
فاطمه
ناگهان میگهای عراقی بالای آسمان بهمنشیر ظاهر شدند. اولی بمب انداخت یا شاید راکت شلیک کرد. بعد بهسرعت دور شد. صدای انفجار هولناکی از سینه مواج آب، از بغل لنج برخاست. بعد تنوره آب بود و ترکش و گوشت و استخوان. صدای فریاد ترسخورده هوا را میشکافت. لنج برگشت. خدایا رحم کن! مسافران که بیشترشان زن و بچه بودند ریختند توی آب. در لحظه قیامت مقابل دیدگانمان جان گرفت. قد کشید. هیچکس هیچکاری نمیتوانست بکند. ما فقط داد میکشیدیم و جیغ میزدیم. ما اینطرف بهمنشیر، آنها آنطرف، خدا را، ائمه را، پیامبر را به یاری میطلبیدیم. جریان آب بهمنشیر آنقدر شدید و پرقدرت بود که قهارترین شناگرها هم توان شنا و مقاومت نداشتند. چه برسد به یک مشت زن و بچه و پیرمرد و پیرزن
م.ظ.دهدزی
در مصائب بهظاهر تلخ، الطاف ظاهری و باطنی خداوند نهفته است. اما چون ما آگاه به این امور نیستیم، ممکن است که بر این مصیبتها ناشکیبایی میکنیم. گریه و زاری کنیم اما اگر به الطاف و حکمتهای الهی آگاه بودیم، بهخصوص الطاف خفیه، آن وقت صبر و رضا پیش میگرفتیم و خدا را شکر میکردیم. اینگونه مصائب مسائل الطافی دارد و تربیتهایی...
م.ظ.دهدزی
سمیر و سمیرا خواهر و برادر دوقلو بودند. سیاه و دیلاق عین هم! باهم مو نمیزدند. فقط سمیرا چادر سرش بود؛ همین!
Yas Balal.جواد عطوی
حجم
۱۴۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۴۴ صفحه
حجم
۱۴۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۴۴ صفحه
قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان