بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب زیر تیغ ستاره جبار | صفحه ۱۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب زیر تیغ ستاره جبار

بریده‌هایی از کتاب زیر تیغ ستاره جبار

انتشارات:نشر بیدگل
امتیاز:
۴.۱از ۵۱ رأی
۴٫۱
(۵۱)
اردوگاه‌هایی برای زندانیان وجود داشت و ما از وجودشان بی‌اطلاع بودیم و اگر هم کسی حقیقت را به ما می‌گفت باور نمی‌کردیم. وقتی دربارهٔ این حقایق در برنامه‌های بیگانه، مثل رادیو اروپای آزاد یا بی‌بی‌سی، حرف زده می‌شد فکر می‌کردیم این مسئله صرفاً مهر تأییدی است بر اینکه «امپریالیست‌ها» دربارهٔ ما دروغ می‌گویند.
ar
قدرتی هم که با حربهٔ ترس حفظ شود بی‌نهایت بی‌رحمانه و بس خطرناک است. ‌
کاربر ۹۸۲۰۹۷
به‌نظرم گاهی که مردم می‌گویند همه‌چیز می‌گذرد نمی‌دانند از چه حرف می‌زنند.
mahdiye Msybi
حقیقت پیروز است. واقعاً این‌گونه است؟ حقیقت به‌تنهایی پیروز نمی‌شود. وقتی با قدرت درمی‌افتد، اغلب بازنده است. حقیقت وقتی پیروز می‌شود که مردم برای دفاع از آن چنانکه باید قوی باشند.
Mitir
عجیب بود که این مردانِ عمل این‌قدر از کلمات وحشت داشتند. مادامی‌که نامی بر عملشان گذاشته نمی‌شد و تا زمانی که در قالب کلمات درنمی‌آمد، از هیچ رذالتی روی‌گردان نبودند و هیچ‌چیز خوابشان را آشفته نمی‌کرد. قدرت کلمات در همین نهفته است و تنها سلاح ضعفا کلمات هستند.
Mitir
خانم ماخووا گفت: «کل این اوضاع برای این است که مردم دیگر از این دولت انتظاری ندارند که کاری بکند. این آقایان اصلاً عینِ خیالشان هم نیست که فکری به حال ما بکنند. جورش را فقط ما می‌کشیم. هروقت کمیتهٔ مرکزی جلسه می‌گذارد یا دولتمردان تشکیل جلسه می‌دهند مردم فقط از ترس به خودشان می‌لرزند و نمی‌دانند دیگر قرار است چه بلایی سرشان بیاید.»
Mitir
چرا نیت خیر مردم جواب عکس می‌دهد؟ چرا ما نمی‌توانیم عواقب تصمیماتمان را پیش‌بینی کنیم؟
Mitir
تقریباً تمام اقلام ضروری نایاب شدند. هر چند ماه یک‌بار شایعه‌ای پخش می‌شد در مورد کاهش ارزش نرخ پول رایج. مردم وحشت‌زده هرچیزی که دستشان می‌رسید می‌خریدند. اقتصاد آشفته و رگبار بی‌امان ایدئولوژی ارزش هر کار صادقانه‌ای را از بین برده بود. تقریباً همه شغل دوم داشتند و یک درآمد اضافی از راهی که چندان هم قانونی نبود و صرفاً در محل کار اصلی‌شان خودی نشان می‌دادند تا که استراحتی بکنند. شرکت‌های ملی‌شده در آستانهٔ ورشکستگی بودند. زندگی ما، متأثر از احساس ناامنی، چیزی نبود جز جان کندنی از سر ناچاری.
Mitir
ما همین بودیم، بدترین نوع احمق‌ها. هرچه حزب بیشتر بر تصویر انسانِ آزاده و شریف انگشت می‌گذاشت، خود انسان بیشتر معنایش را در جامعه از دست می‌داد. هرچه روزنامه‌ها تصویر بهتر و شادتری از زندگی ما نشان می‌دادند، زندگی واقعی غم‌انگیزتر می‌شد.
Mitir
نشنیدی دکتر چی گفت؟ مراقب چِک‌ها باش و گور بابای آلمانی‌ها!» این اولین بار بود که لمحه‌ای از آن تباهی هولناک را بعینه می‌دیدم، ضربه‌ای عمیقاً مخرب که جنگ به ما وارد کرده بود. مثل چاقویی مردم را ازهم جدا کرده بود و زمان زیادی لازم بود تا این زخم التیام پیدا کند.
کاربر ۹۸۲۰۹۷
وقتی ایدئولوژی در اولویت باشد روابط انسانی به حاشیه رانده می‌شود.
Mitir
ظاهراً، وقتی چیزی را باور کنی، ایمانت از هر حقیقتی ارزشمندتر می‌شود، واقعی‌تر از هر واقعیتی.
Mitir
می‌بینی؟ ما همینیم! در تئوری، تا زمانی‌که چیزی روی کاغذ است به هیجان می‌آییم. اما همین‌که زمان عمل برسد جرئت و شهامتمان را از دست می‌دهیم.
Mitir
در سازمانی که بنیانش بر قواعد خشک و مکانیکی است، میان‌مایگی و نداشتن تفکر مستقل ارزش‌هایی والا تلقی می‌شوند. برای چنین کسانی رژیم توتالیتر ایدئال است. دولت و حزب جای آنها فکر می‌کنند، مراقبشان هستند و فرصتی در اختیارشان قرار می‌دهند تا از مردمی که همیشه به آنها حسادت می‌کردند انتقام بگیرند. در جامعهٔ توتالیتر همیشه برای خبرچین‌های خُرده‌پا و جاسوس‌ها جایی هست. سرسپردگی به حزب، نوکرمآبی و حرف‌شنوی محض جای هوش، قریحه و صداقت را می‌گیرد.
Mitir
هیچ شهر دیگری شبیه پراگ نیست. این زیبایی فقط مرهون ساختمان‌ها، پل‌ها یا برج‌ها نیست، البته که آنها هم زیبا هستند. در سواحل رودخانه‌ها و دامنهٔ کوه‌ها سر برآورده‌اند، چنان متناسب و به‌قاعده که گویی طبیعت آنها را در کنار درختان و گل‌ها خلق کرده است. اما آنچه پراگ را منحصربه‌فرد می‌کند رابطهٔ بین مردم و شهر است. پراگ صحنه‌ای سردوبی‌روح نیست، که هم‌زمان به رنج و شادی آدم‌ها بی‌اعتنا باشد. پراگ به عشق مردمش زنده است و مردم در جواب عشقی را نثارش می‌کنند که اغلب نثار همنوعان خود می‌کنند. پراگ مجموعه‌ای از ساختمان‌ها نیست که آدم‌ها در آن به دنیا می‌آیند، کار می‌کنند و می‌میرند. پراگ زنده است، غمگین است و شجاع و وقتی با آمدن بهار لبخند می‌زند، لبخندش چون قطره‌اشکی می‌درخشد.
Mitir
تمایلی نداشتم که درگیر سیاست شوم. مدام با خودم می‌گفتم: «همهٔ آنچه می‌خواهم یک زندگی عادی و آرام است.» بعدها فهمیدم که یک زندگی ساده و آرام نه معمول است نه به‌راحتی دست‌یافتنی. برای اینکه در آرامش زندگی کنی، کار کنی، فرزندانت را بزرگ کنی و از شادی‌های بزرگ‌وکوچک زندگی لذت ببری، داشتن شریک زندگی خوب و شغل مناسب کافی نیست، اینکه به قانون کشورت احترام بگذاری و وجدانی آسوده داشته باشی کافی نیست؛ از همه مهم‌تر باید جایگاه اجتماعی خوبی داشته باشی که برپایهٔ آن چنان زندگی‌ای را بسازی. باید در نظام اجتماعی‌ای زندگی کنی که با اصول بنیادین آن موافقی، نظامی که تحت فرمان و نظارت دولتمردانی باشد که بتوانی به آنها اعتماد کنی. همان‌طور که نمی‌توان خانه‌ای را بر گودالی از گل بنا کرد، نمی‌توان در جامعه‌ای فاسد زندگی همراه با سعادت ساخت. اول باید پی خانه را بریزی.
Mitir
امروز آسان است که به گذشته نگاه کنیم، قضاوت کنیم و بعد محکوم کنیم، اما مطمئنم که اشتباه رودلف و آدم‌هایی مثل او که در قضاوتشان مرتکب اشتباه شده بودند از سر غفلت بود و درک نادرست نه ضعف‌های شخصی. نیت خوب بود اما نیت خیر که کافی نیست. گاهی نیات بد هم نتایج خوبی درپی دارد و نیات خوب به عکسِ خود بدل می‌شودهمه‌چیز به شرایط بستگی دارد. اگر شرایط خوب باشد حتی غالب اقدامات نادرست هم ممکن است در پرتوِ تاریخ قابل‌بخشش به‌نظر برسند. اما، وقتی کسی نظامی سیاسی را انتخاب می‌کند که بد و ناکارآمد ازآب درمی‌آید، نظامی که از اصلاح اشتباه‌های خودش هم عاجز است، ممکن است تمام اشتباه‌های آن فرد بعدها جنایتی نابخشودنی در نظر گرفته شود.
Mitir
نظام سیاسی‌ای که نتواند بدون کشته و فدایی کارآمد باشد نظامی مخرب و ویرانگر است.
Mitir
کم‌کم می‌دیدم که سیاست عینِ زندگی شده و زندگی خود سیاست. دیگر کسی نمی‌گفت: «برایم مهم نیست. فقط می‌خواهم در آرامش و سکوت زندگی کنم.»
Mitir
گرچه شر خودبه‌خود سروکله‌اش پیدا می‌شود اما خوبی صرفاً با تلاش زیاد به‌دست می‌آید و با تلاشی بی‌وقفه هم می‌توان حفظش کرد.
Mitir

حجم

۱٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۵۲ صفحه

حجم

۱٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۵۲ صفحه

قیمت:
۱۲۶,۰۰۰
۸۸,۲۰۰
۳۰%
تومان