نویسنده: اگی اگاس
مترجم: پیام بهرام پور
انتشارات: نشر مون
کتابهای حوزهی موفقیت و خودیاری مثل تخم خاکشیر هستند، همه جا رشد میکنند و هر روز بیشتر میشوند. در این میان، پیدا کردن کتابی معتبر و متفاوت که حرفی تازه برای گفتن داشته باشد، به یک چالش تبدیل شده است. کتاب اسب سیاه، یکی از آثار برجسته و متفاوت این حوزه است که با نگاهی نو به مفهوم موفقیت، مسیرهای غیرمتعارف و شخصی را بررسی میکند.
اسب سیاه بر اصالت فردی و رضایت درونی تأکید دارد. این کتاب مخاطب را به بازنگری در مسیر زندگیاش دعوت میکند و نشان میدهد که موفقیت الزاماً از مسیرهای رایج نمیگذرد.
در این یادداشت از بلاگ طاقچه، ابتدا نگاهی کوتاه به محتوای کتاب خواهیم داشت، سپس آن را از جنبههای مختلف تحلیل و نقد میکنیم. نقاط قوت و ضعف اثر را بررسی میکنیم، نظرات خوانندگان را مرور میکنیم، و در نهایت، جایگاه این کتاب را در میان آثار مشابه حوزه موفقیت و خودیاری میسنجیم. اگر به دنبال کتابی هستید که مسیرتان را به جای تقلید، با انتخابهای شخصی شکل دهد، اسب سیاه ممکن است همان نقطهی شروع باشد.
کتاب اسب سیاه (Dark horse)، با عنوان فرعی رسیدن به موفقیت از طریق جستوجوی رضایت و تحقق خویشتن (achieving success through the pursuit of fulfillment)، نوشتهی تاد رز (Todd Rose) و اگی اگاس (Ogi Ogas) در سال ۲۰۱۸ منتشر شده است.
کتاب اسب سیاه، به بررسی زندگی افرادی میپردازد که برخلاف مسیرهای از پیش تعیینشدهی رسیدن به موفقیت و توصیههای عمومی، راه خودشان را برای موفق شدن ساختهاند. نویسندگان با تحلیل داستانهای واقعی از افراد موفق، نشان میدهند که پیروی از انگیزههای شخصی و جستوجوی رضایت درونی، میتواند به موفقیتی پایدار و معنادار منجر شود.
این کتاب با ترجمههای متعددی به فارسی منتشر شده که از میان آنها ترجمهی پیام بهرامپور از نشر مون و مهسا صباغی از نشر میلکان بیش از سایرین مورد توجه قرار گرفتهاند. در طاقچه، ترجمههای مختلف این کتاب به فارسی را در یادداشت مقایسه و معرفی بهترین ترجمه کتاب اسب سیاه، بررسی کردهایم.
اصطلاح اسب سیاه، نخستینبار در قرن نوزدهم وارد زبان انگلیسی شد. این تعبیر پس از انتشار رمان «دوک جوان» در سال ۱۸۳۱ رایج شد؛ جایی که شخصیت اصلی در مسابقهای اسبدوانی روی اسبی شرط میبندد که هیچکس شناختی از آن ندارد، اما همان اسب ناشناخته برنده میشود و همه را غافلگیر میکند. از آن زمان، اسب سیاه به نمادی از فرد یا پدیدهای تبدیل شد که برخلاف انتظار عمومی، به موفقیت چشمگیری دست مییابد.
در معنای استعاری، «اسب سیاه» به کسی گفته میشود که در ابتدا نادیده گرفته میشود یا با معیارهای استاندارد موفقیت همخوانی ندارد، اما با پیروی از مسیر شخصی خود، به نتایجی میرسد که دیگران را شگفتزده میکند. این اصطلاح در کتاب اسب سیاه بهعنوان محور اصلی مطرح میشود و نویسندگان تلاش میکنند نشان دهند که موفقیت واقعی، اغلب از دل انگیزههای درونی بیرون میآید.
در این کتاب، «اسب سیاه» نهفقط یک قهرمان غیرمنتظره و تابع شانس و اقبال، بلکه نماد فردی است که مسیرش را خودش طراحی میکند، به جای آنکه از مسیرهای از پیشتعیینشده پیروی کند. چنین فردی ممکن است در ابتدا دیده نشود، اما با وفاداری به خواستههای شخصی و رضایت درونی، به موفقیتی اصیل و پایدار دست مییابد.
کتاب اسب سیاه در هفت فصل تنظیم شده است. پنج فصل اول، قوانین اسب سیاه شدن را توضیح میدهند؛ بین فصل پنجم و ششم با بخشی با عنوان میانپرده مواجه میشویم که نبرد ذهنی میان تفکر استاندارد و تفکر اسب سیاه را بررسی میکند؛ و دو فصل پایانی، نقدی عمیق بر خودفریبی و یک عهدنامه برای کامیابی فردی ارائه میدهند.
فصل اول: عهدنامه استانداردسازی
در قرن بیستم، استانداردسازی ابتدا در صنایع دارویی و خودروسازی و… شکل گرفت، اما به مرور به انسانها نیز تعمیم یافت. تستهای روانشناسی، میانگینگیریها، نظام آموزشی، مدرکگرایی، و مسیرهای شغلی رایج، همگی نمونههایی از این نظاماند.
نویسندگان اشاره میکنند که میانگینها افراد را شبیه هم نشان میدهند، اما واقعیت این نیست. مولفههایی که برای سنجش و رسیدن به یک عدد میانگین، انتخاب میشوند، اغلب برای سهولت موسساتاند، نه سود کاربران. وقتی استانداردسازی پذیرفته میشود، افراد از ترس طرد شدن سکوت میکنند؛ اسبهای سیاه اما زیر بار این مسیر از پیش تعیینشده نمیروند. آنها مسیر موفقیت را نه با رقابت در یک مسیر ثابت، بلکه با حرکت در مسیری شخصی و رضایتبخش تعریف میکنند.
فصل دوم: خردهانگیزههایتان را بشناسید
در این فصل، تأکید بر شناخت دقیق و جزئی از علایق فردی است. نویسندگان به مخاطب میگویند باید دقیقا خود را واکاوی کند و بفهمد که چه نوع کاری او را به هیجان میآورد؟ آیا به استقلال کامل علاقهمندی یا کارکردن در یک تیم فعال؟ اسب سیاه کسی است که انگیزههای کوچک خود را میشناسد و بر اساس آنها مسیر شغلی و زندگیاش را طراحی میکند.
فصل سوم: انتخابهایت را بشناس
در نظام استاندارد، گزینهها از بیرون تحمیل میشوند. اما اسب سیاه خودش انتخابهایش را میسازد و مسیرهایی را پیدا میکند که اجازه ابراز انگیزههای شخصی را بدهند. تنها در این صورت است که فرد میتواند خلاقیت و نوآوری داشته باشد و رضایت درونی از تلاشهای سخت داشته باشد.
فصل چهارم: استراتژیهایتان را بشناسید
هیچ استراتژی واحدی برای موفقیت وجود ندارد. فردی با طرز تفکر اسب سیاه استراتژی خاص خودش را طراحی میکند. در هر مرحله، هوشمندانه تصمیم میگیرد که چه روشی برایش مناسبتر است.
فصل پنجم: بیاعتنایی به مقصد
در نظام استاندارد، هدف از ابتدا مشخص است؛ جایگاهی که دیگران به آن رسیدهاند؛ جایگاههای شغلی، مدرکهای تحصیلی، استخدام در شرکتهای بزرگ و الی آخر. اما اگر بخواهیم یک اسب سیاه باشیم باید این توهم که در ابتدای راه جایگاه نهایی را بدانیم را فراموش کنیم. یک اسب سیاه فقط قدم بعدی را میبیند و دل به تغییرات میدهد. در ابتدای راه، هدف مشخصی ندارد.
میان پرده: نبرد برای توانمندی
در این بخش، نویسندگان طرز فکر اسبهای سیاه را با ذهنیت استاندارد مقایسه میکنند. این بخش یک جمعبندی از آموختههای کتاب از فصل اول تا پنجم است.
فصل ششم: گول زدن چشم، خیانت به روح
در این فصل، نویسندگان به نقد خودفریبی میپردازند. افراد، بهدلیل ترس از شکست یا نیاز به امنیت روانی و مالی، درونیات خود را نادیده گرفتهاند و خودشان را گول زدهاند و مسیرهای رایج را انتخاب کردهاند. اما نمونههای واقعی از اسبهای سیاه، افرادی که مسیر متفاوتی را رفتهاند و رضایت درونی و تحقق خویشتن را انتخاب کردند، به جامعه نور و امید دادهاند. آنها نشان دادهاند که میتوان متفاوت بود و موفق شد.
فصل هفتم: عهدنامه اسب سیاه
در فصل پایانی، نویسندگان مفهوم کامیابی را از یک هدف فردی صرف، به یک وظیفهی مدنی و اجتماعی ارتقا میدهند. آنها تأکید میکنند که کامیابی نباید تنها به عنوان یک دستاورد شخصی تلقی شود، بلکه باید بهعنوان مسئولیتی جمعی در نظر گرفته شود که جامعه نیز در تحقق آن نقش دارد. در این چارچوب، جامعه موظف است شرایطی فراهم آورد که افراد بتوانند مسیرهای شخصی خود را کشف کرده و در آنها رشد کنند.
نویسندگان اشاره میکنند که این طرز فکر در ایالات متحده در حال گسترش است و بهتدریج جای خود را در فرهنگ عمومی باز میکند.
نتیجهگیری: جستوجوی خوشبختی
کتاب اسب سیاه با تأکید بر این نکته به پایان میرسد که خوشبختی نه یک مقصد ثابت، بلکه مسیری پویا و شخصی است. نویسندگان با تحلیل روندهای رایج در جامعه، نشان میدهند که بسیاری از افراد به دلیل ترس از شکست یا نیاز به امنیت روانی و مالی، مسیرهایی را انتخاب کردهاند که با درونیاتشان همخوانی ندارد. آنها خود را با الگوهای رایج تطبیق دادهاند و در این فرآیند، انگیزههای واقعی و فردیشان را نادیده گرفتهاند.
کتاب با این پیام به پایان میرسد که جستوجوی خوشبختی، فرآیندی است که نیازمند شجاعت، خودشناسی و انتخاب آگاهانه است و اسبهای سیاه نماد این مسیرند.
با نگاهی دقیقتر به کتاب اسب سیاه، میتوان دریافت که نویسندگان تلاش کردهاند از خلق یک اثر معمولی فراتر روند و مطالبی را روایت کنند که قبلا کسی به آن توجهی نکرده است. در ادامه، نقاط قوت و ضعف این اثر را بررسی میکنیم تا ببینیم آیا «اسب سیاه» واقعاً میتواند راهی نو برای بازاندیشی در مسیرهای موفقیت باشد یا خیر؟
یکی از برجستهترین ویژگیهای کتاب اسب سیاه، ساختار روشن و واضح آن است. نویسندگان با ارائهی پنج قانون اساسی برای اسب سیاهشدن، مسیر را برای خواننده روشن میکنند و سپس در بخشهای پایانی، از سطح یک دستورالعمل صرف فراتر میروند و به تحلیلهای روانشناختی و اجتماعی میپردازند. این ترکیب باعث میشود کتاب هم تکنیک و هم بینش ارائه دهد. از دیگر نقاط قوت کتاب، زیر سوال بردن مسیرهایی است که در قرن بیستم شکل گرفتند و در قرن بیستویکم، با توجه به تغییرات فرهنگی، اقتصادی و فناورانه، دیگر پاسخگو نیستند. نویسندگان با نقد این مسیرها، فضایی برای بازنگری در کلیشهها و ناکامیهایی فراهم میکنند که بسیاری از افراد بهدلیل جا نگرفتن در چارچوبهای استاندارد تجربه کردهاند. این نگاه، نهتنها برای مخاطب امروز، بلکه برای نسلهای آینده نیز میتواند بستری برای آموزش و پرورش غنیتر و انسانیتر فراهم کند.
کتاب همچنین با بهرهگیری از مطالعات موردی و روایت زندگی واقعی افرادی که مسیرهای غیرمعمول را پیمودهاند، از سطح نصیحتگری فاصله میگیرد و به یک اثر مستند و قابلاعتماد تبدیل میشود. این ویژگی باعث میشود حتی کسانی که به کتابهای خودیاری و موفقیت علاقهمند نیستند، بتوانند با اثر ارتباط برقرار کنند. روایتهای انسانی، تجربهمحور و ملموس، جذابیت کتاب را برای طیف گستردهای از مخاطبان افزایش دادهاند.
با وجود نقاط قوت متعدد، کتاب اسب سیاه خالی از ضعف نیست. یکی از چالشهای اصلی آن، تعدد مثالها و روایتهاست که در برخی بخشها ممکن است برای خواننده خستهکننده باشد. اگرچه هدف نویسندگان از آوردن نمونههای متعدد، اثبات عملی مفاهیم است، اما حجم زیاد آنها گاهی تمرکز خواننده را از پیام اصلی منحرف میکند.
نکته قابل تامل دیگر، عدم پرداختن برابر به اسبهای سیاه شکست خورده و موفق است. نویسندگان بهدرستی اشاره میکنند که در مسیرهای استاندارد، تنها افراد معدودی موفق میشوند و دیگران نادیده گرفته میشوند یا به رضایت از وضعیتهای پیشپاافتاده تن میدهند. اما در مقابل، دربارهی کسانی که مسیر اسب سیاه را انتخاب کردهاند و شکست خوردهاند، سکوت میکنند. کتاب به «گورستان اسبهای سیاه» سر نمیزند، جایی که ممکن است افراد با انگیزههای شخصی، اما بدون حمایت یا منابع کافی، نتوانسته باشند مسیرشان را به موفقیت برسانند.
البته نویسندگان تأکید میکنند که اسب سیاه بودن بهمعنای ریسکپذیری افراطی نیست و فرد میتواند با احتیاط و هوشمندی مسیر خود را طراحی کند. با این حال، نبود نمونهها دربارهی شکستهای احتمالی، باعث میشود تصویر ارائهشده از اسب سیاه، تا حدی آرمانی و یکسویه به نظر برسد و رضایت درونی که ویژگی مهم اسبهای سیاه است دور از توجه بماند.
کتاب اسب سیاه، نهتنها در دستهی آثار زرد قرار نمیگیرد، بلکه میتوان آن را یکی از نمونههای موفق در تلفیق علم، تجربهی شخصی و تحلیلهای اجتماعی دانست. این اثر نگاهی نقادانه به مسیرها و سیستمهای رایج موفقیت در سراسر جهان دارد. برخلاف بسیاری از کتابهای موفقیت که بهدلیل تغییر سریع معنای موفقیت، عمر مفهومی کوتاهی دارند، اسب سیاه با تاکید بر فردیت و مسیرهای منحصربهفرد، از ارائهی دستورالعملهای عمومی پرهیز میکند و هشدار میدهد که نسخههای آمادهی موفقیت برای همه کارآمد نیستند. این رویکرد، کتاب را از سطح آثار زرد جدا کرده و آن را به یک متن تحلیلی و قابلاتکا تبدیل کرده است.
بخشی از کتاب صوتی اسب سیاه را بشنوید.
اسب سیاه
نویسنده: اگی اگاس
گوینده: حمید محمدی
انتشارات: رادیو گوشه
در طرز فکر استاندارد و کلیشهای، یاد گرفتهایم انگیزههای کوچک خود را نادیده بگیریم، به انتخابهای فردیمان بیتوجه باشیم و بهجای ریسککردن و طراحی استراتژی شخصی، به مسیرهایی تکیه کنیم که دیگران پیشتر پیمودهاند. موفقیت را رسیدن به مقصدی میدانیم که دیگران به آن رسیدهاند؛ هدف را مقدم بر احساس خوشبختی میدانیم و پس از تعیین آن، به هیچ چیز جز باقیماندن در مسیر و سبقت گرفتن از دیگران توجه نمیکنیم. در این طرز فکر، باور کردهایم که موفقیت زمان خاصی دارد و باید در سن مشخصی به دستاوردهای از پیش تعیینشده برسیم.
اما در طرز فکر اسب سیاه، میآموزیم که خود ما مهم هستیم؛ انگیزههای کوچک اما شخصی ما ارزشمندند؛ تفکر و راهبردهای فردیمان برای انتخاب فرصتها اهمیت دارند. یاد میگیریم که باید در چیزی که به ما احساس رضایت و اغنا میدهد بهتر شویم تا به شکوفایی برسیم. در این مسیر، هدف رقابت با دیگران نیست، بلکه رسیدن به بهترین نسخه از خودمان است. آزمون و خطا کردن، تجربهکردن و اقدامکردن ارزشمند و نیازمند شجاعت و جسارت است. کتاب اسب سیاه تضاد میان طرز فکر استاندارد و طرز فکر فردمحور را بهخوبی نشان میدهد و ما را به انتخابی بنیادین دعوت میکند: اینکه تصمیم بگیریم در کدام مسیر میخواهیم حرکت کنیم.
آنچه کتاب اسب سیاه را از بسیاری از آثار رایج در حوزه موفقیت متمایز میسازد، رویکرد پژوهشی و مبتنی بر مطالعات موردی آن است. این کتاب انگیزشی نیست، این اثر با تحلیلهای دقیق، روایتهای واقعی و نقد ساختارهای رایج، مخاطب را به بازاندیشی در مسیرهای موفقیت وامیدارد. نگاه فرد محور، کتاب را به اثری متفاوت و تأثیرگذار در این حوزه تبدیل کرده است.
اکثر کاربران از کتاب اسب سیاه استقبال کردهاند و آن را اثری تأثیرگذار و متفاوت در حوزهی موفقیت دانستهاند. بسیاری از خوانندگان، بهویژه کسانی که در نظامهای کلیشهای دچار سرخوردگی و نادیدهگرفتهشدن شدهاند، با خواندن این کتاب احساس ارزشمندی و امید کردهاند. روایتهای واقعی و تأکید بر فردیت، برای آنها یادآور این بوده که مسیرهای شخصی نیز میتوانند به موفقیت منتهی شوند. با این حال، برخی کاربران معتقدند موفقیت شخصیتهای معرفیشده در کتاب بیشتر حاصل شانس بوده تا راهبرد مشخص، و گروهی دیگر نیز بر این باورند که مفاهیم کتاب در بستر اجتماعی و اقتصادی ایران چندان قابل تحقق نیست. این تنوع فکری در مخاطب نشان میدهد که اسب سیاه، توانسته خوانندگان را به تفکر و گفتوگو درباره مسیرهای موفقیت و فردیت وادارد.
اسب سیاه اثری متفاوت در حوزه موفقیت است که با رویکردی پژوهشی، روایتهای واقعی و نقد ساختارهای رایج، مخاطب را به دنبال کردن انگیزههای خرد، ساختن انتخابهای شخصی، آزمونوخطا و بیتوجهی به مقصد ثابت سوق میدهد. نقدهای مثبت و منفی دربارهی کتاب نشان میدهند که «اسب سیاه» توانسته گفتوگویی جدی دربارهی مفهوم موفقیت و مسیرهای رسیدن به آن ایجاد کند. چه با دیدگاه کتاب همنظر باشیم و چه منتقد آن، نمیتوان انکار کرد که این اثر، نقطهای تازه در مسیر موفقیت و کتابهای خودیاری و موفقیت گشوده است، نقطهای که در آن، خود فرد و تجربه زیستهاش در مرکز توجه قرار میگیرد.
دانلود کتاب از اپلیکیشن طاقچه