پیرمرد و دریا
نویسنده: ارنست همینگوی
مترجم: نازی عظیما
انتشارات: انتشارات امیرکبیر
ارنست همینگوی، یکی از مشهورترین نویسندگان دنیا، برنده جوایز ادبی مانند پولیتزر و نوبل ادبیات، زندگی پر فراز و نشیبی را از سر گذارند. او بارها و بارها آسیبهای عجیبی دید و البته به طرز معجزهواری از تمامشان جان سالم بدر برد. پنج بار عاشق شد. چهار بار ازدواج کرد و کوتاهترین داستان دنیا را، در شش کلمه نوشت. او همیشه از اینکه پدرش خودکشی کرده بود سرافکنده بود اما در نهایت خودش هم با خودکشی به زندگیاش پایان داد. اما در زندگی ارنست همینگوی چه گذشت؟
ارنست میلر همینگوی در ۲۱ ژوئیه ۱۸۹۹ در ایالت ایلینوی آمریکا به دنیا آمد. پدرش، پزشک بود و مادرش پیانو و آواز درس میداد. او فعالیت و کار حرفهایاش را با روزنامهنگاری و گزارشگری آغاز کرد اما با شروع جنگ جهانی اول، به نیروهای داوطلب پیوست. کمی بعد، به دلیل ضعف بینایی از ارتش بیرون آمد اما شغل جدیدش، رانندگی آمبولانسهای صلیب سرخ بود. آنجا مجروح شد و ماهها در بیمارستان بهسر برد. همانجا بود که دل به پرستاری جوان باخت و اولین عشقش را تجربه کرد. هرچند بعد از مرخصی از بیمارستان، با زن دیگری به نام الیزابت هدلی ریچاردسون ازدواج کرد. ارنست و الیزابت یک پسر داشتند. اما زندگی مشترک آنها پنجسال بیشتر طول نکشید و بعد از آشنایی ارنست با پائولین ماریا فایفر به جدایی منجر شد. او از ازدواج دوم هم صاحب دو پسر شد. با ورود مارتا گلهورن به زندگی ارنست همینگوی، ازدواج دوم او هم پایان یافت و پنج سال بعد، ماری ولش، جای مارتا را در قلب همینگوی گرفت.
ارنست همینگوی، پایهگذار سبکی به نام وقایعنگاری ادبی است. او را به دلیل قدرتش در نوشتن، پدر ادبیات مدرن لقب دادند. او در دوران زندگی با الیزابت هدلی توانست به علاقهاش یعنی نوشتن بپردازد زیرا پدر هدلی، ارث عظیمی برای آنها به یادگار گذاشته بود. در همین سالها با نوشتن داستانهای کوتاه به عنوان نویسنده شناخته شد و کمی بعد، تجربیات زندگیاش در اسپانیا را به نام خورشید همچنان طلوع میکند، منتشر کرد.
ارنست همینگوی یکبار در یک شرطبندی با دوستانش شرکت میکند و کوتاهترین داستان دنیا را، در شش کلمه مینویسد: کفش بچه، پوشیده نشده، برای فروش.
یکبار دستوری را که برای درست کردن پای سیب نوشته بود، در ستون روزنامه منتشر میکند. به نظر میرسد که همینگوی به آشپزی خیلی علاقه داشته، چراکه دستورهای غذایی زیادی نوشته است. تا جایی که یکی از آنها، سر از موزه درآورده است.
تا اینجا به طور کلی به زندگی و شخصیت این نویسندهی مشهور پرداختیم و حالا وقت ورق زدن چندتا از کتابهای او است:
پیرمرد و دریا
نویسنده: ارنست همینگوی
مترجم: نازی عظیما
انتشارات: انتشارات امیرکبیر
پیرمرد و دریا، مهشورترین اثری است که از ارنست همینگوی به جا مانده استِ مردی که خودش هم به ماهیگیری به شدت علاقه داشت. او این داستان را در کوبا نوشت. همینگوی برای نوشتن پیرمرد و دریا، جایزهی پولیتزر و سال بعدش، جایزهی نوبل ادبیات را از آن خود کرد. داستان بلند پیرمرد و دریا، داستان تلاشهای مرد ماهیگیری است که برای شکار یک نیزهماهی، سخت تلاش میکند. سانتیاگو در طول هشتاد و چهار روز گذشته حتی یک ماهی هم صید نکرده است و حالا برای شکار این نیزه ماهی، وارد جنگی نابرابر میشود. جنگی که عظمت دریا و آسیبپذیری انسان در مقابل طبیعت را نشان میدهد.
پاریس جشن بیکران
نویسنده: ارنست همینگوی
مترجم: فرهاد غبرایی
انتشارات: انتشارات کتاب خورشید
«اگر بخت یارت بوده باشد تا در جوانی در پاریس زندگی کنی، باقی عمرت را، هر جا که بگذرانی، با تو خواهد بود؛ چون پاریس، جشنی است بیکران.» این وصف ارنست همینگوی از پاریس است. شهر رویایی و مورد علاقهاش که آن را با جزئیاتی دلنشین و جذاب توصیف کرده است. بسیاری معتقدند که بعد از خواندن کتاب پاریس، جشن بیکران، تازه میتوان پاریس را شناخت. وقتی ارنست همینگوی با همسر اولش، الیزابت هدلی ریچاردسون ازدواج میکند، بنا به توصیهی شروود اندرسون، برای زندگی به پاریس میروند و از سال ۱۹۲۱ تا ۱۹۲۶ آنجا هستند. وقتی او برای سفر آماده میشد، یکی از چمدانهایش را میدزدند و البته که هرگز هم پیدا نمیشود. این چمدان گمشده بعدها مایهی آشنایی او با همسر ازرا پاند میشود. آن دو قرار میگذارند تا ارنست، در ازای آموزش فنون مشتزنی، فوت و فن ادبیات را از او بیاموزد. خاطرات همین سالها بعدها به کتابی خواندنی بدل میشود که آن را با نام پاریس، جشن بیکران میشناسیم.
وداع با اسلحه
نویسنده: ارنست همینگوی
مترجم: مهدی افشار
انتشارات: انتشارات به سخن
وداع با اسلحه، داستان جوانی به نام فردریک هنری است که در ارتش ایتالیا خدمت میکند. او ستوان است و در بخش آمبولانسها کار میکند. این داستان، بر اساس تجربیات خود همینگوی در سالهای جنگ جهانی اول نوشته شده است. زمانی که در ارتش ایتالیا خدمت میکرد، مدتی رانندهی آمبولانس بود و بعد به دلیل جراحتهای بسیاری که برایش رخ داد، مدتها در یک بیمارستان بستری بود. همینگوی در کتاب وداع با اسلحه، از شخصیت پرستاری به نام اگنس ونکرورسکی الهام گرفت تا شخصیت کاترین بارکلی را خلق کند. دختری که ظاهرا عشق ناکام همینگوی، پیش از ازدواج اولش بوده است.
نمایش صوتی داستان «تپههایی همچون فیلهای سفید»
نویسنده: ارنست همینگوی
مترجم: شادی شریفیان
انتشارات: خانه داستان چوک
همینگوی هم رمان مینوشت و هم داستانهای کوتاه بینظیری خلق میکرد. اتفاقا اولین کتابی هم که منتشر کرد مجموعهای از چند داستان کوتاه و شعر بود. اما یکی از زیباترین داستانهای کوتاهی که از همینگوی بهجا مانده است، داستان تپههایی همچون فیلهای سفید است. داستان در زمینهی آرام اتفاق میافتد اما ناآرامی درونی شخصیتها را به خوبی میتوان لمس کرد. دختر و پسری که یکدیگر را دوست دارند، در یک میخانه نشستهاند و در تلاشند تا مشکلشان را حل کنند. دختر ناخواسته باردار شده است و پسر از او میخواهد که بچه را از بین ببرد. او تاکید میکند که دختر را دوست دارد اما هنوز برای پدر شدن آمادگی ندارد و دختر در تلاش است تا پسر را راضی نگه دارد، صرفنظر از اینکه آیا این خواستهی خودش هم هست یا نه؟
ارنست همینگوی، ۲ ژوئیه ۱۹۶۱ با تفنگ محبوبش، به زندگیاش پایان داد. هرچند خانوادهی او اول خودکشی را انکار کردند ولی بعد از پنج سال، ماری ولش اعلام کرد که ارنست خودکشی کرده است. جالبتر اینکه ارنست از خودکشی پدرش، شرمنده بود. دلیلش این بود که او، اینکار را خلاف قوانین شجاعت خودش میدانست.
دانلود کتاب از اپلیکیشن طاقچه