لوگو طاقچه
کتاب نگران نباش

گزارش سومین دوره باهمخوانی؛ کتاب نگران نباش

486 بازدید

اهل هر جایی از ایران که باشید، محال است برای یک بار هم که شده ترس از زلزله و خرابی سر تا پای وجودتان را فرا نگرفته باشد. اگر ساکن شهرهای بزرگ‌تر باشید که حتما بیشتر این ترس همراه شماست. مهسا محب علی در کتاب «نگران نباش» دست گذاشته روی همین ترس جمعی ما.

نگران نباش

نگران نباش

نویسنده: مهسا محب علی

نشر نیماژ

اطلاعات بیشتر و خرید

کتاب نگران نباش، درباره زمانی است که در تهران زلزله‌ای رخ می‌دهد و هر کسی دنبال نجات خودش و اطرافیانش است. اما شادی، شخصیتی که داستان از زبان او روایت می‌شود، دختر معتادی است که در این همهمه و آشوب فقط و فقط دنبال به دست آوردن قدری مواد مخدر و پیدا کردن گوشه‌ای امن برای کشیدن مواد است.

اما ماجرای کتاب به همین موضوع ختم نمی‌شود. دقیقا مانند قسمتی از رمان کوری که در بیمارستان عده ای قلدر قدرت را در دست گرفته بودند و از بقیه سو استفاده می‌کردند، در این رمان هم قسمتی وجود دارد که بحث قدرت و حکومت بر مردم در این دوران اشوب به میان می‌اید. اما نکته‌ای که وجود دارد این است که در کتاب نگران نباش قدرت قرار است در دستان حاکمان شبکه‌های اجتماعی قرار گیرد! بله، عده در یک شبکه اجتماعی تصمیم می‌گیرند بعد از اینکه ترسوها از شهر رفتند، خودشان قدرت را در دست بگیرند و حکومت خودشان را به راه بیاندازند.

چرا باید رمان نگران نباش را بخوانیم؟

به نظر من پاسخ به این سوال در گرو پاسخ به این سوال است که چرا باید یک رمان دیستوپیایی را بخوانیم؟ واقعیت این است که ژانر آرمانشهری و پادآرمانشهری دو ژانر محبوب میان طیف خاصی از اهل کتاب‌هاست. اصلی‌ترین دلیل مطالعه کتاب های دیستوپیایی این است که در قالب این ژانر می‌توانید نتیجه و پیامدهای رفتارها و تصمیم‌های اشتباه خودمان،  اطرافیانمان و البته حاکمانمان را در بدترین حالت ببینیم. در واقع ممکن است اوضاع شهر تهران پس از زلزله به این شدت بد نباشد (کسی چه می داند، شاید بدتر هم شود) یا شاید واقعا کسی که پیوند عاطفی‌اش با خانواده‌اش گسسته شده، تا این حد هم بی‌تفاوت نشود و یا واقعا تفاوت‌های بین نسلی تا این حد که مهسا محب علی توصیف کرده وجود نداشته باشد، اما به هر حال رد پای واقعیت را تا حدی می‌توان در آن پیدا کرد. در واقع به نظر من مطالعه کتاب‌هایی که نویسند‌ه‌ با دیدی منفی به مسائل نگاه می‌کند، بار آموزشی بیشتری دارد و تاثیرگذارتر است. از طرفی این ژانر دست نویسنده را برای خیال‌پردازی باز می‌گذارد و نویسنده می‌تواند بی‌پرواتر داستانش را بنویسد.

صحبت از بی‌پروایی شد، این را هم باید بگوییم که مهسا محب‌علی برای نوشتن این کتاب از اصطلاحات بی‌ادبانه و لحنی جسورانه استفاده کرده باعث شده شخصیت شادی برای ما باور‌پذیرتر شود.

حواشی پیرامون کتاب نگران نباش

نگران نباش در همان سال‌هایی که برای اولین بار منتشر شد با توفیق زیادی همراه بود، منتقدان زیادی از کتاب محب علی استقبال کردند و به سرعت به چاپ پانزدهم رسید. این کتاب را برای اولین بار نشر چشمه منتشر کرد. اما چند سال بعد این کتاب به ظاهر ممنوع شد (خبر دقیقی در این باره پیدا نکردیم). چند سال بعد مجددا کتاب منتشر شد، اما این بار از طریق نشر نیماژ.

گزارشی از سومین دوره باهمخوانی طاقچه

کتاب نگران نباش را در قالب برنامه باهمخوانی کتاب طاقچه در کنار هم خواندیم. در این برنامه تقریبا هر دو هفته یک بار از همراهانمان در اینستاگرام طاقچه سوال می‌کنیم که چه کتابی را در کنار هم بخوانیم. سپس کتابی که بیشترین رای را بیاورد، به مدت دو هفته می‌خوانیم و درباره آن در اینستاگرام صحبت می‌کنیم.

در این دوره میان دو کتاب برف و سمفونی ابری و نگران نباش، کتاب نگران نباش بیشترین رای را آورد (از میان ۵۰۶ نفری که در این نظر سنجی شرکت کردند، ۴۶ درصد به برف و سمفونی ابری رای دادند و  ۵۴ درصد به کتاب نگران نباش) اگر دوست دارید در این برنامه‌های کتابخوانی شرکت کنید، پیشنهاد می‌کنیم اینستاگرام طاقچه را دنبال کنید.

نقد و نظرات همراهان سومین دوره باهمخوانی طاقچه

  • تمام کتاب ترس و آشفتگی و مشکلات زندگی های امروزی رو نشون می داد. بعد از خوندنش من هم نگران شدم.
  • یه شلم شوربای اعصاب خرد کن… هیچکس سر جای خودش نیست… همه بی هدف و سرخورده…
  • کتابی بود که هر سطرش جذاب بود و در کل اما داستان ول بود.
  • دوسش نداشتم زیاد. شاید به این خاطر که خودم هم تو شرایط خوبی نبودم و کتاب هم شرایط خوبی نداشت.
  • خیلی با جزئیات زیاد و کامل توضیح می‌ده و داستان پیش می ره. انگار من شادی هستم. اما از صفحه ۱۲۳ به بعد سریع خوندم. فضای داستان خیلی تاریک و سرد و پر از مشکل شده بود. به هر حال این هم تجربه‌ای بود.
  • مهسا خانم محب علی نووش جونت جایزه هات. اولش تا به قلم و شیوه روایت داستان عادت کنم یه مقدار ناملموس بود برام. ولی وقتی همراه با متن شدم جوری تو داستان قرار گرفته بودم که انگار خودم همراه با شادی داشتم تو خیابونا قدم می زدم بس که عااالی و تمیز همه چیز رو توصیف می‌کرد. اتفاقات، بوها، احساسات، خماری و نعشگی ها… انقدری که برای این دختر تو یه روز اتفاق پیش اومد و اینور اونور رفت برای ریگ رایمز تو سریال واکینگ دد پیش نیومد. متن روان، داستان سازی خوب و قلم امروزی و خودمانی باعث می‌شد خیلی راحت باهاش ارتباط برقرار کرد. حرف ها و فحش‌هاشونم باحال بود. وجود کراسوس هم که عالی بود. فکر نمی‌کردم همچین کتابی بتونه اجازه چاپ بگیره تو ایران. خلاصه که دمتون گرم. خیلی خوب بود.
486 بازدید
برچسب ها

Avatar

صبا محبی


اشتراک گذاری یادداشت
0 0 رای
امتیاز مطلب
اشتراک
اطلاع از
guest
0 دیدگاه ها
بازخورد داخلی
نمایش همه کامنت ها
یادداشت های مشابه

دانلود کتاب از اپلیکیشن طاقچه

نصب طاقچه