دانلود و خرید کتاب صوتی زندانی در گهواره
معرفی کتاب صوتی زندانی در گهواره
کتاب صوتی زندانی در گهواره، اثری دلنشین و زیبا از نویسندهی مشهور فرانسوی کریستین بوبن است که آن را دربارهی شهر محل زندگیاش که هرگز از آن خارج نشد، نوشته است.
زندانی در گهواره اثری لطیف است که با ترجمهی خواندنی از سیدحبیب گوهریراد و محمد جوادی و صدای ساناز شعاع، شما را به سفری در دل شهر زادگاه نویسنده میبرد.
دربارهی کتاب صوتی زندانی در گهواره
کتاب صوتی زندانی در گهواره، شرح نگاه و اندیشهی بوبن دربارهی شهر محل زندگیاش است. بوبن از خود و زندگیاش در شهر کوچک کروزو میگوید. شهری که از آن بیرون نرفته و آن را با تمام وجود دوست دارد. شهری که بیشتر از اینکه چیزهای ظاهری دیدنی داشته باشد، تجلی است که خود را در آن نشان میدهد. شهری که گهواره او محسوب میشود. بوبن در زندانی در گهواره از دنیای کوچک ظاهری و دنیای بزرگ و حیرتانگیز درونی خود میگوید. دنیایی که در آن حتی در شهر کوچک او، کروزو نیز بینهایت بزرگ و بینهایت حیرتانگیز است. او از دوران کودکی و دریافتهایش در آن دوران در این کتاب مینویسد. از احساساتی که از او کریستین بوبن ساختهاند. مانند همیشه قلم جادویی بوبن است که میتواند یک اثر را به کتاب شنیدنی تبدیل کند. و کاری کند که هرکسی که زندانی در گهواره را میخواند یا میشنود هم شیفته این شهر و زندگی در آن بشود.
کتاب صوتی زندانی در گهواره را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر آثار دیگر کریستین بوبن را خوانده و دوست داشتهاید، بدون شک از شنیدن کتاب صوتی زندانی در گهواره لذت میبرید.
دربارهی کریستین بوبن
کریستین بوبن ۲۴ آوریل ۱۹۵۱ در فرانسه متولد شد. آثار او عموما دربارهی عشق و تنهایی هستند. بوبن بیش از شصت اثر دارد که همگی آنها به شناخت بهتر افکار او کمک میکنند. اگر آنها بخوانیم و مانند قطعات پازل در کنار یکدیگر قرار بدهیم، به منظری کلی از آثار او دست پیدا میکنیم.زبان و سبک نوشتاری او بسیار لطیف و شاعرانه است. کریستین بوبن در ایران با کتاب غیرمنتظره شناخته و مشهور شد. برخی از آثار بوبن عبارتند از: فرسودگی، ژه، دیوانهبازی، دیوانهوار،(همان اثر با ترجمهای متفاوت) ابله محلّه، زن آینده و دلباختگی.
بخشی از کتاب صوتی زندانی در گهواره
پدرم گاهی اوقات در حین کار سیگاری میکشید و به گلهای شقایق که همچون دخترانی جوان به خشونت باد با قهقهه و خندههایی از ته دل پاسخ میدادند، نگاه میکرد. بعضی وقتها نیز کفشهای دلهره و نگرانیاش را در آستانهٔ باغ از پا در میآورد و پابرهنه وارد آنجا میشد. در میان این باغ درخت هلوی ضعیف و ناتوانی در میان باد، همزمان با انگور دادن تاکها، هلو میداد. من پوست چروکیده، پرزدار و بنفش هلوها و هستهٔ سفت و شیاردارشان را تمجید میکردم؛ شیارهایی همچون شیارهای مغز پریزادهای هراسان. این باغ یک کلبهٔ چوبی هم داشت که گرههای بزرگ چوبهایش زیر سنگ باران و امواج اشعهٔ آفتاب شکسته شده بود. منظرهٔ این کلبه همانند نگریستن به چهرهٔ یک شهید مرا ناراحت و متأثر میساخت
زمان
۰
حجم
۰
قابلیت انتقال
دارد
زمان
۰
حجم
۰
قابلیت انتقال
دارد