دانلود کتاب صوتی مرکب بنفش با صدای مژده شبان + نمونه رایگان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب صوتی مرکب بنفش اثر مژده شبان

دانلود و خرید کتاب صوتی مرکب بنفش

معرفی کتاب صوتی مرکب بنفش

مرکب بنفش رمانی تاریخی و عاشقانه از آزیتا رفیعی سرشکی، نویسنده و پژوهشگر معاصر ایرانی است. این رمان در قالب نامه روایت می‌شود، نامه‌های دلداری به محبوب که بنا به دلایلی هرگز به دست او نمی‌رسد.

 درباره کتاب صوتی مرکب بنفش

 ماه سلطان زنی است که  در فاصله سال‌های ۱۲۷۵- ۱۲۸۵، برای محبوبش یحیی میرزا نامه می‌نویسد. در این نامه‌های عاشقانه ما با اوضاع ایران و دربار ایران در اواخر وزارت امیرکبیر و قتل او تا جنبش مشروطه و سرکوب آن آشنا می‌شویم.

 زبان نامه‌ها به سبک دوره قاجار و وزین و پرتکلف است و عناوین نامه‌ها هم قابل تامل است و در هر عنوان به اشخاص نزدیک و مهم خانواده یا مراسم خاصی اشاره شده است.

 شنیدن کتاب مرکب بنفش را به چه کسانی پیشنهاد می‌کینم

 علاقه‌مندان به رمان‌های عاشقانه به ویژه از نوع تاریخی را به شنیدن این اثر دعوت می‌کنیم

 بخشی از کتاب صوتی مرکب بنفش

نامه چهاردهم: نامه

بلاگردانتان شوم

از حالمان بخواهید بپرسید خیالی خوش و آسوده نداریم. این پرنده مجروح را التیامی دیگر نیست.

نامه ها چند ماهی است در پی هم مراسله گشته؛ تلگراف هم، به جانب یار ارسال شده؛ جواب ها نیامده.

این دواتِ خشکیده، حکایت حال ما دارد و این قلم از میان تهی، نوای دل ما. دستمان به کوک ساز مان هم نمی رود.

نوروز سلطانی نزدیک است. آدینه باجی تصنیف عقرب زلف کجت از منظومه ی شاه شهید را برحسب ساز تار مان تکلیف کرده؛

کو تار، کو دلی خوش که دستی ببرد بسوی ساز. تار و پود دلمان همه از هم گسسته. نوا و ندا بر نمی آید از این اندام چوبینه ی ساز

و دل مان. دستمان از سفره و طعام هم خودخواسته کوتاه است. طبیبان بسیار آمدند و رفتند بهر درمان. می گویند بیماری نامحسوس و درد گم است.

آنها قوه ی تشخیص ندارند. علت را درد آشنا می داند و بس. به قول حضرت خداوندگار مولانا، علت عاشق ز علت ها جداست. درد فراق و محنتِ دوری یار،

چاره به علاج طبیبان نیست. شیخ اجل سعدی علیه الرحمه و خواجه حافظ می دانند درد دل بنده و این دوست و مونس جان، حَبه سلطان که از جای مان دارند

مرقوم می کنند این نامه را. ایشان با بنده یکی است و حال مان ؛ ادراک می کند و سوز قلبمان را پژواک. آرزومند بودیم قبل ترها کاش یار داشتند ما رهنمودشان بودیم.

حال که در داشتن یار غور می کنیم، می بینیم یار غایب چه حاصل که باشدُ نباشد در پی دلدار؛ یار بی پاسخ چون چکاوکی نر است که آواز سردهد بهرِ جفتش،

اما گم باشد ماده اش در ولوله ی باد بهاری درشاخساران باغ. شنفتیم چند روزی است در حیاط بنفشه می کارند زرد و بنفش. نرگس ها قد برافرشته اند غنچه بر کف.

گویی به رنگِ صورت و دوات ما می نگرند و می کارند گلها، در خوش آمد گویی به فصل بهار. ای جان غایب، مَرهمی باش بر زخم ناعلاجمان.

نسیمِ موسمیِ نوروز باش بر زمستان کهنه دلان. افکارمان به هزار راه می رود؛ چه نوشته و چه ها که ننوشته ایم، بسوی ایشان که اینگونه روی گردانند.

آن پادشاه راحت جاه، از چه خاطر رنجیده گشته اند ازما. چه سر زده از این بنده ی حقیرِ چشم براه. در پی حل مصیبت، چاپار را دادیم خوب نواختند، مُقر نیامد.

آخر همان حرف های قبلی که، از راه بندان برف است و جاده های خراب. یکبار هم از ناخوانا بودن نشانی عارض شده بود. بنده حقیقتاً به جّد با ایشان

دعوا کردیم. پیشتر اخوی کهتر را صدا کردیم ایشان اسب چاپار را دید، گفت صحت کامل دارد یونجه اضافه دادیم بُرد. از منورالسلطنه عموزاده ی حَبه سلطان

هم که برادرشان با شما همراه است جویا شدیم. ایشان گفتند دست خط ها دُرست می رسند. در کار خود مانده ایم، بس حیران.

سراپا منتظرآن دست خط مبارک و محبتِ عنوان عالی هستم.

ماه سلطان

نظری برای کتاب ثبت نشده است

زمان

۰

حجم

۰

قابلیت انتقال

دارد

زمان

۰

حجم

۰

قابلیت انتقال

دارد