کتاب روز حلزون
معرفی کتاب روز حلزون
کتاب روز حلزون نوشته زهرا عبدی روایت کنندهی قصههایی است که در آنها بیتعارف و صریح با تمام زخمهایمان روبهرو میشویم. این کتاب به ما این شجاعت را میدهد که با زخمها و رنجهایمان روبهرو شویم.
این کتاب روایت آدمهایی است که در زمان رنج و سختی میایستند و مبارزه میکنند.
خواندن کتاب روز حلزون را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی ایران پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب روز حلزون
نیمهشبهای تهران هر گوشهاش یک شکلی شروع میشود. توی دربند و درکه یکجوری ساعت میگذرد و توی میدان اعدام یکجور دیگر. وسطِ شهر تهران، توی محلهٔ اصیل دریاننو، نیمهشب از وقتی شروع میشود که من یک فیلم را میگذارم توی کامپیوترم و کلیک میکنم روی پِلِی. بعد هم گوشی را میگذارم توی گوشم و درست در همین لحظه، ساعت دنیا میایستد و من به ساعت نیمهشبم اشاره میکنم تا عقربههایش را روی دایرهٔ غیرتکراری زمان من برقصاند. این عقربهها با موسیقی متن هر فیلمی، یکجور میرقصند. با موسیقی متن فیلم لاو استوری یکجور و با دیپارتِد یکجور و با هنگاُوِر کلاً یکجور دیگر.
پسرک میگوید: «امشب فیلم نبین. مادر حالش خوب نیست.»
«من روی پِلِی کلیک کنم یا نه، نیمهشب از هر جایی، یک شکلی شروع میشود. نیمهشبِ مادر هم، من بخواهم یا نه، روی ساعت خودش شروع میشود.»
کلیک میکنم. صندلیام را هل میدهم عقب. پشتیاش را کمی میخوابانم
و پاهایم را میگذارم روی میز. مثل قهرمان فیلمهای وسترن که از بزنبزن و ماشه چکاندن خسته شده و کلاهش را کشیده روی چشمش و چرت
میزند، تا یک سکانس اکشن دیگر. به پسرک میگویم: «مادر هر شب حالش بد است.»
«میترسم فردا خواب بمانی. اگر نیمهشبهایت همینطوری بگذرد، یا تو دیوانه میشوی یا من.»
«یا هر سهتایی.»
پسرک میرود توی کولهام که همیشه به بدقوارهترین شکل ممکن، افتاده کنار دیوار. امشب آنجا میخوابد. خوب شد رفت. فیلم باشگاه مشتزنی، رسیده به جایی که من اصلاً حوصله ندارم کسی وسطش حرف بزند، اگرچه توی خانهٔ ما همیشه صداهای عجیب آنقدر هست که اعصابت را لوله کند. فیلم رسیده به جایی که ادوارد نورتن دارد میفهمد خودش را با خودش عوضی گرفته. از این جای فیلم را نمیتوانم لمیده ببینم. پشتی صندلی را صاف میکنم تا خوب ببینم کی خودش را جای کی قالب کرده.
حجم
۱۳۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۱۳۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
نظرات کاربران
همون جا که معرکه ی درونی جریان داشت و صدایی به استهزای صاحبش گفت: "زن بودن با زن بودگی فرق دارد. آن فیزیولوژیک است و این را محیط می سازد"؛ باید متوجه می شدم که نوع روایت نویسنده کاملا زنانه
قبلا جز بی نهایت بود طبق معمول طاقچه جان کتاب های خوب رو برمیدارن از بی نهایت 😏
کتاب قابل قبولی هست ولی متن ملال آوره.در مورد زمان پساجنگ هست و تاثیراتی که روی بازماندگان میذاره.کل کتاب انگار داری جنجال درونی راوی رو زندگی میکنی.اگر حس و حال خوبی ندارید، سراغش نرید.چون بعد از خوندنش اونقدری حس خوب
سلام. داستان دو راوی داره. روایتهای افسون رو بیشتر از شیرین دوست داشتم. به نظرم استفاده از نام فیلمها و هنرپیشههای هالیوودی زیاد از حد شده بود و در بخشهای آخر کتاب وقتی اسم فیلم یا بازیگر میومد اون چند