دانلود و خرید کتاب علی ‌بی خیال گروه نویسندگان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب علی ‌بی خیال

کتاب علی ‌بی خیال

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۸از ۲۱۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب علی ‌بی خیال

«علی بی‌خیال» زندگینامه و خاطرات شهید علی حیدری است که به همت گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی گردآوری شده است. «هر وقت به زیارت بهشت زهرا (س) می‌روم، سعی می‌کنم توی قطعه شهدا قدم بزنم. اعتقاد دارم که اینان اولیای الهی هستند، هرچند ما آن‌ها را نشناسیم و ارادت ظاهری نداشته باشیم. یقین دارم اینان در آسمان بیشتر از زمین شناخته شده‌اند. اصلاً دیدن چهرهٔ خوبان عالم، در روح و روان انسان اثر می‌گذارد، چه رسید به اینکه این خوبان، از شهدا باشند. از زیارت قطعه شهدای گمنام به سمت قطعه ۲۷ آمدم تا به سراغ مزار برخی دوستان بروم. از لابه لای قبور عبور می‌کردم که چشمم به تابلو یک شهید خورد. کمی مکث کردم. شب جمعه بود و شب زیارتی ارباب بی‌کفن. در آنجا جمله‌ای از وصیت شهید نوشته شده بود: «من کمتر عطر خریده‌ام، هربار می‌خواستم معطر شوم از ته دل می‌گفتم: «حسین جان» آنگاه فضا معطر می‌شد!!» همانجا نشستم. چهره‌اش به نوجوانی می‌خورد که هنوز محاسنش نروئیده. آنجا نوشته بود: هنرمند شهید علی حیدری. آن شب گذشت و در نهانخانه قلب ما، نام علی حیدری نیز جاودانه شد. مانند شهیدان ابراهیم هادی و علیرضا کریمی و شاهرخ ضرغام و... مدتی بعد زمانی که کتاب عارفانه جمع آوری می‌شد، شنیدم که یکی دیگر از شاگردان آیت الله حق شناس بوده هم مانند شهید احمد نیری، حالات عرفانی عجیبی داشته و سال ۱۳۶۳ شهید شده. نام آن شهید والامقام، علی حیدری بود.
Zeinab
۱۳۹۸/۰۹/۰۸

این کتاب درباره‌ی شهید 19 ساله‌ای به نام شهید علی حیدری است و مثل بقیهٔ کتاب‌های انتشارات شهید هادی براساس روایت‌ها و خاطرات دوستان و خانواده‌شان نوشته شده. باور بعضی از آنها شاید برای ما که اسیر جسم و دنیای

- بیشتر
Alireza
۱۳۹۹/۰۷/۲۹

هرچه سعادت است ، به پای لیاقت است ان شاالله ماهم لیاقت نشون بدیم و بتونیم بعد از فتح نفس به دریای الهی برسیم... بسیار عالی و زیبا

منمشتعلعشقعلیمچکنم
۱۳۹۸/۰۵/۲۶

شهدا زنده اند....حالمون رو خوب کن علی جان

کاربر ۱۷۹۲۰۸۱
۱۳۹۹/۰۵/۲۹

واقعا این شهدا چی بودن کی بودن من وقتی از این دست کتابا رو میخونم واقعا از دنیا جدا میشم و حس پرواز بهم دست میده خیلی حس روحانیه فوق العاده ای داشت🌷🌷🌷

تنها
۱۳۹۹/۰۱/۱۳

علی بیخیال در واقع بی خیال مادیات و دنیا و هر آنچه که انسان رو از خدا دور میکنه بود شهدا شرمنده ایم

moon shine
۱۳۹۸/۰۶/۲۸

حس میکنم این کتاب رو حتی از کتاب سلام بر ابراهیم بیشتر دوست دارم، شهدا همگی والا بودند اما ایشون واقعا متفاوت بودند و قطعا جز اولیاالله

کاربر 884942
۱۳۹۸/۰۸/۰۶

نمیدونم چی بگم واقعا بهبا این سن کم به چ جاها رسیدن شرمندم

Yasin Heidari
۱۳۹۸/۰۷/۰۲

خدا درجات همه شهدا به خصوص این شهید بزرگوار رو متعالی کنه و برا شادی روحشون صلواتی عنایت کنید. تو خوندنش شک نکنید!

fahim
۱۳۹۸/۰۵/۲۷

پیشنهاد میکنم حتما بخونید . شهید علی حیدری با این کتاب داره زکات هنر شهادتش رو میده

ونوشه
۱۳۹۸/۰۶/۱۰

کتاب خیلی خوبی بود. امیدوارم ما هم بتوانیم همچون شهید بیخیال رنگ و لعاب دنیا شویم. روحش شاد

با سلام خدمت بچه‌های تو باغ (آنها که حواسشان هست): خودتان را پیدا کنید آنگاه از خود فرار کنید و به دریا برسید. الحقیر الفقیر الخطاط، علی بی‌خیال
منمشتعلعشقعلیمچکنم
علی با تنهایی اُخت شده بود. می‌گفت وقتی تو جمع هستی خدا می‌گوید این سرش شلوغ است، ولی وقتی تنها باشی خدا می‌آید سراغت.
محدثه
علی از مسجد خارج نشده بود و عطری هم همراهش نبود، ولی بوی عطر او فضا رو پر کرده بود!! هیچ حرفی هم در این زمینه نزد تا اینکه در وصیتش به راز آن بوی عطر اشاره نمود. علی در وصیتش به باب رحمت الهی به واسطه امام حسین (ع) اشاره دارد و می‌گوید: خدایا به ما رحم کن به حق شهدا، والله من گناهانم را به وسیله حسینت پاک نمودم و از دریای پر تلاطم مادیات به وسیله کشتی حسینت گذشتم. من خیلی کمتر عطر خریده ام، زیرا هر وقت بوی عطر می‌خواستم از ته دل می‌گفتم «حسین جان» آن وقت فضا پر از عطر می‌شد.
باب الجواد
علی چیزی نمی‌خورد و الکی با تنقلات بازی بازی می‌کند! گفتم علی بخور، چرا بازی می‌کنی؟ گفت دارم می‌خورم. موقع رفتن زدم پشتش گفتم نخوردی‌ها. گفت: آخه این آجیل برای ما نبود، این‌ها را برای لشکر عاشورا فرستاده بودند. ما در لشکر محمد رسول الله (ص) هستیم. از عمق حرفش رفته بودم توی فکر.
منمشتعلعشقعلیمچکنم
برادرش می‌گفت: زمان شهادت علی، مدتها از ازدواج من گذشته بود، ولی اگر همسر مرا می‌دید نمی‌شناخت. تا این حد در نگاه‌هایش مراقبت می‌کرد.
منمشتعلعشقعلیمچکنم
علی وقتی می‌خواست برای شهادت برود، لباس‌های نوی خودش را درآورد، گفت: نکند مال بیت‌المال خراب شود!
منمشتعلعشقعلیمچکنم
مولا جان. دست ما را هم مانند علی و دیگر یاران و عاشقانت بگیر و از منجلاب گناه بیرون کش.
کامکار
هر وقت به زیارت بهشت زهرا (س) می‌روم، سعی می‌کنم توی قطعه شهدا قدم بزنم. اعتقاد دارم که اینان اولیای الهی هستند،
دلتنگِ ماه
و نه تنها بی‌خیال، بلکه بی‌نهایت باخیال بود
乙_みG
هر کس جان نثار حسین (ع) بود و راه حسین (ع) را ادامه داد رستگار شد. و هر کس که راه حسین (ع) را ادامه نداد و این کارها را به مسخره گرفت، خود را به مسخره گرفته است. آری هر کس راه حسین (ع) را ادامه داد، در بهشت همدیگر را خواهیم دید و هرکس ضد این رفتار کرد، با خانواده خودم هم هستم، دیدار تا قیامت به جهنم. متأسفانه راهی جز این نیست. من در مدت کوتاهی که زندگی کردم با عقل ناقص خود، این مسئله را دریافتم که تنها راه سعادت فقط: حسین جان، حسین جان، حسین جان.
کاربر ۹۴۶۳۷۸
نگاه‌های خود را کنترل کنید تا بتوانید حسین و ائمه و شهدا را ببینید و زیارت کنید. بینی خود را از بوهای حرام نگه دارید تا بوی حسین (ع) و عشق را بشنوید. با زبان خود غیبت نکنید و تهمت نزنید تا بتوانید با مولایتان صحبت کنید.
Zeinab
کاری کرد که خدا عاشقش شده بود، او هم عاشق خدا بود.
乙_みG
توی منزل بحثی شد و کار به بدگویی در مورد یکی از همسایه‌ها رسید. در همین گیر و دار بود که علی با لباس خانه به حیاط رفت و شروع کرد دوچرخه بازی اون هم در وسط زمستان‌های آن موقع تهران! پدر و مادر آمدند تو حیاط که علی جان بیا تو، بیرون خیلی سرده، مریض می‌شوی. علی گفت: شما غیبت می‌کنید تا وقتی غیبت می‌کنید من توی خانه نمی‌آیم.
منمشتعلعشقعلیمچکنم
علی می‌گفت از کنار هم ساده عبور نکنید. به وضعیت هم بی‌خیال نباشید.
منمشتعلعشقعلیمچکنم
دلاغافل زسبحانی چه حاصل مطیع نفس شیطانی چه حاصل بود قدر تو افزون از ملائک تو قدر خود نمیدانی چه حاصل
وهب حسینی
آیت الله بهجت، عمل به مباحث اخلاقی مهم‌تر از علم آن است.
وهب حسینی
پرسیدم: حاج آقا، چرا شما دائم از غضب خدا صحبت می‌کنید و از رحمت خدا چیزی نمی‌فرمائید؟ گفتند: چون اگر از رحمت خدا بگم داداش جون (تکه کلام حاج آقا حق شناس) آن وقت شما غافل می‌شوید، مراقبت و ترس در وجود شما از بین می‌رود. از قیامت غافل می‌شوید. من می‌خواهم در برزخ هم شما خوش باشید.
乙_みG
وقتی با علی می‌خواستیم وارد اتاق بسیج بشویم تعدادی از برادرها که زودتر آمده بودند، کفش‌هایشان به طور نامرتب جلو در ریخته بود. علی با حوصله همه کفش‌ها را جفت  کرد و گفت: الان دقت کن هر کی بره بیرون و برگرده کفشش رو مرتب می‌گذارد سر جای خودش. واقعاً همین طور شد
乙_みG
با علی توی پادگان دوکوهه بودیم. علی حیدری با یکی از بچه‌ها سر یک موضوع اختلاف پیدا کرد و در مورد اون بنده خدا قضاوت درستی انجام نداد. از آنجا که این کار علی عجیب بود؛ اون بنده خدا چیزی نگفت و اعتراض هم نکرد. فردای همان روز، اول صبح علی حیدری آمد سراغ همین بنده خدا و با اشک روی پاهای او افتاد. گفتیم: علی چی شده ... علی گفت دیشب خواب دیدم که بعد از قضاوت من قیامت برپاشد و مرا به سوی جهنم می‌برند، فهمیدم اشتباه کردم و الان در حضور شما عذرخواهی و طلب بخشش می‌کنم. من همانجا به این نتیجه رسیدم که کاری اگر برای خدا باشد، اگر اشتباه هم بروی خودشان درستت می‌کنند. چرا که قرآن می‌گوید: مَن یتق الله یجعَل لهُ مَخرجا...
منمشتعلعشقعلیمچکنم
هیچ‌گاه راضی نخواهم بود کسی بدون تفکر در راهم برایم گریه کند.
Zeinab

حجم

۱٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

حجم

۱٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان