دانلود و خرید کتاب راز کانال کمیل: روایت پنج روز مقاومت رزمندگان گردان کمیل در کانال دوم فکه گروه نویسندگان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب راز کانال کمیل: روایت پنج روز مقاومت رزمندگان گردان کمیل در کانال دوم فکه

کتاب راز کانال کمیل: روایت پنج روز مقاومت رزمندگان گردان کمیل در کانال دوم فکه

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۹از ۱۴۵ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب راز کانال کمیل: روایت پنج روز مقاومت رزمندگان گردان کمیل در کانال دوم فکه

«راز کانال کمیل» روایت پنج روز مقاومت رزمندگان گردان کمیل، در کانال دوم فکه است که به همت گروه فرهنگی انتشارات شهید ابراهیم هادی تدوین شده است. در بخشی از کتاب می‌خوانیم: یک ساعت بعد دوباره آتش بعثی‌ها خاموش شد. ما از چندین موقعیت می‌توانستیم خاکریز دشمن را نگاه کنیم. لحظاتی بعد بچه‌ها دیدند تعدادی بعثی با برانکارد برای انتقال مجروحان خودشان از خاکریزهای ب شکل جلو آمدند. یکی از بچه‌ها که تیراندازی خوبی داشت نشانه‌گیری کرد و ... بنکدار فریاد زد: نزنید، کسی حق تیراندازی ندارد، مگر ما مثل آن‌ها خبیث هستیم. هر وقت برای جنگ جلو آمدند مردانه با آن‌ها می‌جنگیم. بچه‌ها در عین جوانمردی، گذاشتند تا بعثی‌ها مجروحان‌شان را جمع کنند و به عقب ببرند و خشم خود را از اینکه چند ساعت قبل، آن‌ها مجروحان ما را تیر خلاص زدند، به دستور فرمانده در خودشان فرو بردند. اما در پشت میدان نبرد، فرمانده گردان کمیل در تاریکی سحرگاه، به سختی خودش را به فرمانده تیپ رساند، او با اشک و التماس از اکبر حاجی‌پور درخواست نیروی کمکی کرد. اما در جواب خواهش و تمنایش، برادر حاجی پور فقط سکوت کرد و آرام‌آرام اشک ریخت. از سوی قرارگاه، دستور توقف عملیات صادر شده بود. این یعنی اینکه از دست حاجی‌پور هم کاری ساخته نبود. حالا باید تا دستور بعدی و اعزام گردان‌ها برای انجام عملیات صبر کرد. از آن‌سو، بیش از صد نفر از نیروهای کمیل، به همراه معاون گردان در کانال سوم بودند. حدود ۱۲۰ نفر هم در کانال دوم زمین‌گیر شده بودند. حالا کانال، زیر آتش شدید نیروهای دشمن بود. اگرچه آتش از زمین و هوا می‌بارید اما شیربچه‌های گردان کمیل تصمیم گرفته بودند هر طور شده تا رسیدن فرمانده مقاومت کنند...
جواد
۱۳۹۹/۰۱/۰۱

کتابی واقعا عالی.که متاسفانه در برخی صفحات شاهد خیانت هایی از طرف خودی ها هستیم که دل انسان رو به درد می آورد. اما شاهد رشادت های زیادی از طرف جوونای الهی‌وپهلوونای ایرانی هستیم.کتابی خواندنی که آدم رو شارژ میکنه و

- بیشتر
ــسیّدحجّتـــ
۱۳۹۷/۰۸/۰۸

نسخه چاپیش رو خوندم ولی حتما حتما حتما باید قبلش کتاب سلام بر ابراهیم ۱ و ۲ رو بخونید که کتاب به جونتون بشینه ایشالا

masoomeh
۱۳۹۶/۰۳/۳۱

جا داره انسان از شرمندگی قالب تهی کنه .واقعا تاثیر گذار این کتاب و آگاهی بخش

فکه (بهرام درخشان)
۱۳۹۹/۰۴/۰۴

به کسانی که دفاع مقدس می خوانند حتما یکبار مطالعه کنند برای تمامی شهدای دفاع مقدس خصوصا شهدای مظلوم کانال کمیل و معلم شهید بهرام درخشان آرزوی همنشینی با ارباب بی کفن

Omid H
۱۳۹۷/۰۷/۲۴

خیلی عجیب و غریبه واقعا سر پا بودن ایران فقط معجزه است تا الان با این همه خیانت و بلاهایی که سرمون اومده، واقعا عجیبه چه طور می جنگیدند

فاطمه مهاجری
۱۳۹۹/۰۴/۱۴

زیبا بود مثل شهدا مثل شهید ابراهیم هادی خوس بحال شهدا خوش بحال کانال کمیل

محمدرضا
۱۳۹۷/۰۴/۰۷

فوق‌العاده؛ مخصوصا برای کسانی که کتاب سلام بر ابراهیم رو‌خوندن! ♥️

negar_mp
۱۳۹۷/۰۹/۱۲

بسیار تاثیر گذار و عالی بعد از خوندن دو جلد از کتاب سلام بر ابراهیم خوندن این کتاب مکمل شناخت دقیق انسان از جزئیات عملیات والفجر مقدماتی و غربت و دلاوری شهدای فکه در اون ایام میشه. السلام علیکم ایها الشهداء

- بیشتر
محمدیان
۱۳۹۷/۰۵/۰۳

کجایید ای شهیدان خدایی بلاجویان دشت کربلایی ایران امروز خیلی به شما جوانمردان نیاز دارد

sadegh
۱۳۹۹/۰۲/۱۸

بسیار عالی و تاثیرگذار نخونید پشیمون میشید.

تا ابد این نکته را انشا کنید پای این طومار را امضا کنید هرکجا ماندید در کل امور رو به سوی حضرت زهرا (س) کنید
erfan
«بسمه تعالی. جنگ بالا گرفته است. مجالی برای هیچ وصیتی نیست... تا هنوز چند قطره خونی در بدن دارم، حدیثی از امام پنجم برای شما می‌نویسم: «به تو خیانت می‌کنند، تو مکن. تو را تکذیب می‌کنند، آرام باش تو را می‌ستایند، فریب مخور تو را نکوهش می‌کنند، شکوه مکن مردم شهر از تو بد می‌گویند، اندوهگین مشو. همه‌ی مردم تو را نیک می‌خوانند، مسرور مباش... آن‌گاه از ما خواهی بود.» دیگر نایی در بدن ندارم؛ خداحافظ دنیا...
محمدیان
تا ابد این نکته را انشا کنید پای این طومار را امضا کنید هرکجا ماندید در کل امور رو به سوی حضرت زهرا (س) کنید
محمدیان
پیکر مطهر شهید گمنامی پیدا شد. در جیب لباس خاکی‌اش برگه ای بود که نوشته هایش را با کمی دقت می شد خواند: «بسمه تعالی. جنگ بالا گرفته است. مجالی برای هیچ وصیتی نیست... تا هنوز چند قطره خونی در بدن دارم، حدیثی از امام پنجم برای شما می‌نویسم: «به تو خیانت می‌کنند، تو مکن. تو را تکذیب می‌کنند، آرام باش تو را می‌ستایند، فریب مخور تو را نکوهش می‌کنند، شکوه مکن مردم شهر از تو بد می‌گویند، اندوهگین مشو. همه‌ی مردم تو را نیک می‌خوانند، مسرور مباش... آن‌گاه از ما خواهی بود.»
سپهر
تقدیم به چادر خاکی مادری که جای جای کانال کمیل را می‌شناسد.
Autumn
حدیثی از امام پنجم برای شما می‌نویسم: «به تو خیانت می‌کنند، تو مکن. تو را تکذیب می‌کنند، آرام باش تو را می‌ستایند، فریب مخور تو را نکوهش می‌کنند، شکوه مکن مردم شهر از تو بد می‌گویند، اندوهگین مشو. همه‌ی مردم تو را نیک می‌خوانند، مسرور مباش... آن‌گاه از ما خواهی بود.» دیگر نایی در بدن ندارم؛ خداحافظ دنیا...
کاربر ۱۱۷۰۸۷۰
یکی دیگر از بچه‌ها فریاد زد: ما در کانال مانده‌ایم که دیگر صدای سیلی نشنویم، همان سیلی که مادرمان را پرپر کرد و داغی سنگین بر سینه‌ی علی (ع) نشاند. ما پرپر می‌شویم، اما اجازه نمی‌دهیم تاریخ تکرار شود و نامردی پیدا شود و به امام ما سیلی بزند!
erfan
«به تو خیانت می‌کنند، تو مکن. تو را تکذیب می‌کنند، آرام باش تو را می‌ستایند، فریب مخور تو را نکوهش می‌کنند، شکوه مکن مردم شهر از تو بد می‌گویند، اندوهگین مشو. همه‌ی مردم تو را نیک می‌خوانند، مسرور مباش... آن‌گاه از ما خواهی بود.»
erfan
از هیچ قدرتی نمی‌ترسم، چون بالاتر از کشته شدن چیزی نیست و کشته شدن در راه خدا سعادت ابدی است.
gmnam_313
ما ایرانی‌ها رسم داریم بهترین چیزهایمان را برای مهمان می‌گذاریم. مولا و مقتدای جوان‌مردان عالم، اسیر و قاتل خود را بر خود مقدم می‌دانست. چگونه می‌شود دم از علی (ع) زد و مرام او را نداشت.
erfan
«بسمه تعالی. جنگ بالا گرفته است. مجالی برای هیچ وصیتی نیست... تا هنوز چند قطره خونی در بدن دارم، حدیثی از امام پنجم برای شما می‌نویسم: «به تو خیانت می‌کنند، تو مکن. تو را تکذیب می‌کنند، آرام باش تو را می‌ستایند، فریب مخور تو را نکوهش می‌کنند، شکوه مکن مردم شهر از تو بد می‌گویند، اندوهگین مشو. همه‌ی مردم تو را نیک می‌خوانند، مسرور مباش... آن‌گاه از ما خواهی بود.» دیگر نایی در بدن ندارم؛ خداحافظ دنیا...
مرتضی ش.
ولی بچه‌ها، شاید تا آخرین لحظه کسی نتواند به کمک ما بیاید. فکر همه چیز را کرده‌اید؟! آب نداریم، غذا نداریم، مهمات نداریم، شهادت در یک قدمی ماست. آیا شما آماده‌اید؟!
~fatemeh♡
یک‌باره ابراهیم هادی تمام قامت در کانال ایستاد و با فریاد یا زهرا (س) کماندوهایی را که بالای سر شهدا پایکوبی می‌کردند به رگبار بست.
مرتضی ش.
«سلام ما براین پاره‌های تن ملت که مونسی جز نسیم صحرا و همدمی جز مادرشان حضرت زهرا (س) ندارند.»
KissGod
تا ابد این نکته را انشا کنید پای این طومار را امضا کنید هرکجا ماندید در کل امور رو به سوی حضرت زهرا (س) کنید تقدیم به چادر خاکی مادری که جای جای کانال کمیل را می‌شناسد. کسی که شهدای کانال، او را مادر خود می‌دانستند و در آخرین لحظات، همگی مادر را صدا می‌کردند. پیشکش به ساحت ام‌ابیها همسر ولایت، مادر امامت، حضرت فاطمه زهرا (س)
ک
یکی دیگر از بچه‌ها فریاد زد: ما در کانال مانده‌ایم که دیگر صدای سیلی نشنویم، همان سیلی که مادرمان را پرپر کرد و داغی سنگین بر سینه‌ی علی (ع) نشاند. ما پرپر می‌شویم، اما اجازه نمی‌دهیم تاریخ تکرار شود و نامردی پیدا شود و به امام ما سیلی بزند!
erfan
منطق عجیبی بر زندگی‌شان حاکم بود. در آن منطق، هر که عاشق حسین (ع) بود آرزوی شهادتی حسین‌گونه می‌کرد. آن‌گونه که در هنگام شهادت سری در بدن نداشته باشد. هر که در دام عشق مادر سادات می‌سوخت، طلب درک شکستن پهلو می‌کرد! هر که عاشق سقای تشنه‌کامان، حضرت عباس بود، تمنای بی‌دستی و... عجب روزگاری بود. هیچ کس با عقل دنیایی خود نمی‌تواند آن روزها و شب‌ها را تصور کند. آن ایام، گفتنی و شنیدنی نیست. چشیدنی و دیدنی بود.
reza.m.1001
ابراهیم با چند قمقمه‌ی پر از آب برگشت. همه‌ی رزمندگان و مجروحان خوشحال شدند. به ابراهیم گفتم: دیر کردی، ترسیدیم؟! ابراهیم گفت: برای پیدا کردن آب تا نزدیک تپه‌های دوقلو رفتم. نیروهای خودی رو هم در حال جنگ با بعثی‌ها دیدم. با تعجب گفتم: تا اونجا رفتی!؟ خُب ... ابراهیم نگذاشت حرفم را تمام کنم. بلند شد و رفت تا به نیروها سر بزند.
Akbar Aghaii
سال‌ها بعد از عملیات «والفجر مقدماتی»، از دل خاک فکه، پیکر مطهر شهید گمنامی پیدا شد. در جیب لباس خاکی‌اش برگه ای بود که نوشته هایش را با کمی دقت می شد خواند: «بسمه تعالی. جنگ بالا گرفته است. مجالی برای هیچ وصیتی نیست... تا هنوز چند قطره خونی در بدن دارم، حدیثی از امام پنجم برای شما می‌نویسم: «به تو خیانت می‌کنند، تو مکن. تو را تکذیب می‌کنند، آرام باش تو را می‌ستایند، فریب مخور تو را نکوهش می‌کنند، شکوه مکن مردم شهر از تو بد می‌گویند، اندوهگین مشو. همه‌ی مردم تو را نیک می‌خوانند، مسرور مباش... آن‌گاه از ما خواهی بود.» دیگر نایی در بدن ندارم؛ خداحافظ دنیا...
F.V
این بار پیکرهای زیادی برگشت. اما باز هم از قافله‌سالار شهیدان کانال کمیل، ابراهیم هادی خبری نشد. بسیاری از دوستان به دنبال پیکر او بودند، به آن‌ها گفتم زیاد دنبال او نگردید. او عاشق گمنامی بود. او می‌خواست در کانال بماند، تا خورشیدی باشد برای راهیان نور.
مرتضی ش.

حجم

۱٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

حجم

۱٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان