دانلود و خرید کتاب مغاک علی صفرزاده
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب مغاک اثر علی صفرزاده

کتاب مغاک

نویسنده:علی صفرزاده
انتشارات:نشر مهر و دل
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب مغاک

کتاب مغاک نوشتۀ علی صفرزاده در نشر مهر و دل به چاپ رسیده است.

درباره کتاب مغاک

کتاب مغاک، مجموعه‌ای از ۱۲ داستان کوتاه به زبان فارسی است. داستان‌های کوتاه از روزگار قدیم به‌سبب نکات جالب و آموزنده، یکی از ابزارهای انسان‌ها برای بیان مفاهیم اخلاقی و فلسفی و اجتماعی و سیاسی بوده‌اند تا جایی که تاریخ ادبیات از این شیوۀ داستان‌پردازی بسیار استفاده کرده و این نوع قصه‌پردازی در نهایت به یک ژانر در ادبیات داستانی تبدیل شده است و نویسندگان مدرن هم از این شیوۀ موجز و بدیعِ داستان‌گویی برای بیان مسائل انسان و دنیای پیرامون استفاده می‌کنند. داستان کوتاه اکنون، گونه‌ای از ادبیات داستانی است که طرف‌داران مخصوص به خود را دارد. این شیوه از نگارش نسبت به رمان، معمولاً حجم بسیار کمتری دارد و به مهم‌ترین اتفاقات زندگی شخصیت‌های داستان یا برشی از زندگی آن‌ها می‌پردازد. با توجه به قالب و محدودیت‌های این نوع داستان‌نویسی، معمولاً جزئیات در آن به‌طور مفصل روایت نمی‌شود، تعداد شخصیت‌ها در آن اغلب محدود است و معمولاً توصیف‌های زیاد هم ندارد.

کتاب مغاک در ژانر داستان کوتاه نوشته شده است و مغاک نام یکی از داستان‌های این مجموعه به شمار می‌آید. عنوان داستان‌های این مجموعه عبارت‌اند از: آخر آسفالت، ابولی، سهمیه، برجک، گوراب، ساختمانی در خیابان اصلی کیانپارس، مغاک، کرمانشاه، عبدول، رگ‌سفید، مهرنان، تاله در شلنگ‌آباد. زمینۀ این داستان در جنوب کشور و شهر اهواز است. نام‌ها و اصطلاحات عامیانۀ مردمان جنوب و فرهنگ آن‌ها در این داستان‌ها غالب است و خواننده را با خود به دل جنوب کشور، محله‌های شهر اهواز و دورۀ جنگ می‌برد.

خواندن کتاب مغاک را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

به دوستداران داستان‌های کوتاه ایرانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب مغاک

«خورشید گلوله ای بود سرخ و بی غیرت وسط آسمان. خاک مرموز معلق توی هوا جلو دید را می گرفت و نمی گذاشت که نور خورشید بیاید دیدار. کفایت پهن بود وسط حیاط و یک لایه خاک نشسته بود روش. گرد مرده. دور چشم اش صمغ بسته بود. در حیاط همان طور ولنگ و واز مانده بود. گاه گداری عابری پا شل می کرد تا آستانه ی در و کفایت پهن شده ی کف حیاط را دید می زد و می رفت. کفایت گاهی دست را می کوفت روی زمین و زیر لب چیزهایی می خواند، نامفهوم یا کسی را صدا می زد انگار. چشم هایش شده بود خون پتی»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۵۵۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۲۲ صفحه

حجم

۵۵۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۲۲ صفحه

قیمت:
۴۵,۰۰۰
تومان