کتاب امی؛ تمدن های درونی
معرفی کتاب امی؛ تمدن های درونی
کتاب «امی؛ تمدن های درونی» نوشتۀ انریکه باریوس و ترجمۀ برزو نادرلویی است و شرکت رسانه ساز دانش آن را منتشر کرده است. امی؛ تمدنهای درونی سومین جلد مجموعۀ داستانی جذاب دربارۀ دوستی یک موجود غیرزمینی با پسری ۱۰ساله است.
درباره کتاب امی تمدن های درونی
در جلد سوم، امی؛ تمدنهای درونی، بعد از مدت طولانی، سفینۀ امی روی صخرههای ساحل ظاهر میشود جیم که فقط به دیدن وینکا، دوست فرازمینی و جفت روحیاش فکر میکرد با همراهی نور زردرنگی وارد سفینۀ فضایی میشود اما برخلاف انتظار بهجای امی یا وینکا مرد جوان ناشناسی را میبیند که مانند وینکا موهای صورتی، چشمانی بنفش و گوشهای تیز داشت. مرد جوانی که قرار است به جیم حقیقت تلخی را بگوید، اینکه همزاد در جهانهای جداگانه وجود ندارد و وینکا جفت روحیِ آن مرد جوان است نه جیم.
کتاب امی؛ تمدنهای درونی جلد سوم یک مجموعۀ ۳ جلدی است. جلد اول «امی، کودک کهکشانی» و جلد دوم «بازگشت امی» نام دارند. این ۳ جلد داستان دوستی یک موجود غیرزمینی با پسری ۱۰ساله را روایت میکند که اطلاعات زیادی دربارۀ کهکشان و رمزورازهایش میدهد و از طریق این داستانها به موضوعاتی مانند عشق و نیکی، اعتقاد به خداوند بهعنوان منبع هستی و گیاهخواری اشاره میکند. ازآنجاییکه امروزه جهان در معرض خطر است و با مشکلان فراوانی مثل بحرانهای محیطزیستی، انرژی، فقر، بیعدالتی و جنگ روبهرو شده است، چنین کتابهایی برای پاسخ به بسیاری از سؤالات اهمیت گسترش عشق و خوبی در جهان مفید و اثربخش است.
انریکه باریوس، نویسندۀ اهل آمریکای لاتین که در اسپانیا زندگی میکند در مقدمۀ مجموعۀ ۳ جلدیاش میگوید: «بزرگسال یا رشدیافته کسی است که دلیلی براي حسرت خوردن در زندگی ندارد و اینکه آدمبزرگهایی هستند که ۱۵ سال دارند و کودکانی که ۱۰۰ سال دارند.» او همچنین دربارۀ قصهای که نوشته است میگوید: آدمبزرگها از این چیزها نفعی نمیبرند، چون باورداشتن به ترس و وحشت را، حتی وقتی هم که دروغ محض هستند، به معجزه و شگفتی، حتی اگر درست هم باشند، ترجیح میدهند.»
خواندن کتاب امی تمدن های درونی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به کودکان و نوجوانان امروز و دیروز پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب امی تمدن های درونی
«قبل از اَمی خدا براي من یک موجود خشن، یاغی، سختگیر، تنبیهکننده و انتقامجو بود. خوب این افکاري بود که بعضیها براي ترساندن من در ذهنم فروکرده بودند، البته کتابها هم چیزي شبیه همین براي ما تصویر میکنند. به همین دلیل من ترس خیلی زیادي در دوران بچگی نسبت به خدا حس میکردم، بعدها خیال میکردم اگر به او فکر نکنم حس بدي به من دست میدهد به همین دلیل برایم راحتتر بود که به وجود او شک کنم... اما حالا او برایم موجودي همیشه حاضر، مهربان و روشناییبخش است که جهان را هدایت میکند. بهوسیله دوست کهکشانیم، امی، من خداي عشق را شناختم. حالا که خوب دقت میکنم، دیگر خدا فقط یک موجود خیالی نیست و تبدیل شده به موجودي که من میتوانم اون را حس کنم، حتی تجربه و آزمایش کنم. البته چون خدا عشق است، هر زمان من عشق را احساس میکنم در حال تجربه خدا هستم؛ بسیار ساده است.»
حجم
۱٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۲۰ صفحه
حجم
۱٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۲۰ صفحه