نظرات درباره کتاب هزار خورشید تابان و نقد و بررسی خوانندگان | طاقچه
کتاب هزار خورشید تابان اثر خالد حسینی

نظرات کاربران درباره کتاب هزار خورشید تابان

نویسنده:خالد حسینی
انتشارات:نشر ثالث
امتیاز:
۴.۵از ۶۰ رأی
۴٫۵
(۶۰)
آسمان
من این کتاب رو سال ها پیش خوندم. با اینکه روایت سختی زندگی مردم افغانستان و متاسفانه افول شرایط اجتماعی رو بیان میکنه، با این وجود فداکاری هر دو قهرمان زن داستان قابل ستایش هست و پایان خوبی هم داره که باعث میشه امید ایجاد بشه.
کاربر 5363820
خیلی کتاب خوبی بود .‌من صوتیش رو گوش دادم .‌بینظیر بود . حتما پیشنهاد میدم بخونید ولی خیلی غم انگیزه 🥺
کاربر ۱۶۵۳۹۹۴
من ترجمه عبدالمجید جعفری سرای رو خوندم فوق العاده غلط املایی داره ،اما کتاب خیلی خوبیه به شدت پیشنهاد میکنم بخونید
یک خواننده
کتاب جذابی بود. خیلی خوب بود،
A PERSON
متاسفانه این کتاب خیلی گرونه و خود این عاملی هست برای کمتر دیده و خوانده یا شنیده شدن این کتاب. کتاب بی‌نظیریه مثل هردو کتاب دیگه ای که از َ خالد حسینی خوندم... ولی با این کتاب خیلی انس بیشتری گرفتم.. درمورد تیره روزی زنان؛ درمورد تحمل زجر شون بدون لحظه ای دم زدن؛ همچون دونه های برفی که روی زمین میلغزه.. بیصدا. دراین کتاب درمورد اتفاقاتی که در افغانستان افتاده گفته شده .. درمورد دشمن مشترک اول شون یعنی شوروی و بعدش که دیگه شوروی از دور خارج شد، چون دیگه دشمن مشترکی نداشتن؛ دشمن رو دربین خودشون جستجوکردن و این وسط خون کلی بیگناه ریخته شد. به قول خود خالد حسینی ازکتاب "دعای دریا" (رایگانه و کوتاه حتما بخونینش🍁) جمله ای از زبان مادر سوریه ای به فرزندش(نقل به مضمون) ::: ______ آنها مارا مهمان ناخوانده می‌نامند.. اما اگر آنها می‌دیدند.،تنها نیمی از چیز هایی که تو دیده ای را، تنها میدیدند... بی شک چیزهایی مهربانانه تری میگفتند ________ این کتاب رو پیشنهادمیکنم بخونید تا همگی بدونیم که یه نفر، بی دلیل، از سر خوشی، شهر و دیارخودش رو ول نمیکنه تا به کشوری غریبه بیاد... اون وقت شاید بهتر با همزبان های خودمون؛ مردم افغان یا سایر اقلیت ها برخورد کنیم.
دختر خوانده پروفسور اسنیپ فقید 🐍💚
داستان فوق العاده. پیش از این، کتاب بادبادک باز رو خوندم. اون هم فوق العاده بود. خوندن این دو کتاب رو به همه توصیه میکنم تا بدونیم چی به سر افغانستان و مردمش اومد و سعی کنیم با مهاجران افغان بهتر رفتار کنیم.
شادي
کتاب طنین کوهستان ایشون هم عالیه
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
هزار خورشید تابان که به لهجۀ افغان، باید آن را «‌هزار خورشید رو» نامید، داستانی نفس‌گیر است که هنرمندانه سه‌ دهه از تاریخ افغانستان را در برابر خواننده می‌گشاید. از حمله ارتش سرخ شوروی به افغانستان تا مقاومت مجاهدین، درگیری‌های داخلی و ظهور طالبان و پس از آن را می‌توان از خلال زندگی دو دختر دید: دخترانی با تبار و زندگی متفاوت که آنها را سرنوشت به راه مشترکی کشانده است. «مریم پنج‌ساله بود که اولین بار کلمه حرامی را شنید. مریم آن روز معنای این کلمه را نفهمید. سنش هم آن‌قدر قد نمی‌داد که این بی‌انصافی‌ها را درک کند که به‌وجودآورنده حرامی مقصر است، نه خود حرامی که تنها گناهش به‌دنیاآمدن است.» خالد حسینی، نویسنده افغان کتاب هزار خورشید تابان در همان ابتدای رمان خود، با این کلمات ما را با ظلم مضاعفی روبه‌رو می‌کند که بر زنان افغانستان در سال‌ها جنگ خارجی و داخلی رفته است. سرگذشت محنت‌بار دو زن و رنج‌ آنها در اوج ناآرامی‌های سیاسی افغانستان، مضمون اصلی کتاب هزار خورشید تابان است. این کتاب تصویری از جامعه سنتی و مردسالار افغانستان در اختیار خوانندگان قرار می‌دهد، بدون اینکه به‌شکلی کلیشه‌ای و یک‌جانبه، روایتی سراسر سیاه از مردان و سراسر سفید از زنان ارائه دهد. چنین کاری در کشوری که «سهم یک زن در کابل، کمتر از یک گربه خانگی است» دشوار می‌نماید. عنصر دوستی نامتعارف میان دو «هوو» یا به‌بیان افغان‌ها، «هم‌باغ»، یکی از درون‌مایه‌های اصلی این کتاب است که ساختار آن را شکل داده است. درون‌مایه دیگر شکل‌دهنده این کتاب تاریخ ۳۰ساله‌ای است که بر افغانستان رفته است: سال‌های پایانی سلطنت ظاهرشاه و کودتای جمهوری، به‌قدرت‌رسیدن کمونیست‌ها، حمله ارتش سرخ شوروی، جنگ‌های داخلی و حکومت مجاهدین، ظهور طالبان و سرانجام سقوط آنان از قدرت. شاید از همین روی، بخش زیادی از وقایع رمان در کابل روی می‌‌دهد که مرکز سیاسی تحولات افغانستان است.ساختار هزار خورشید تابان از زبان راوی دانای کل بیان می‌شود که به گذشته و آینده شخصیت‌های داستان آگاه است. کسی که شخصیتی ندارد و تنها داستان را برای جهان بیرون خود بنا به دلیلی تعریف می‌کند. او صرفاً قصه‌گویی است که داستان مریم و لیلا دو زنی را که تصادف روزگار در کنار هم قرار داده به تصویر می‌کشد. آن هم در میان سال‌های ۱۹۶۰ تا ۲۰۰۰ میلادی که یکی از حساس‌تری برهه‌های تاریخ افغانستان بوده است. همچنان که داستان به پیش می‌رود، شخصیت‌‌ها قدم به قدم و گام به گام به دستان افزوده می‌شوند. گویا ما در دل دالان‌های تاریخ با قصری روبرو هستیم که همه عناصر آن به خوبی سرجای خود چیده شده‌اند. ابتدا داستان مریم، ننه و جلیل روایت می‌شود. تعریف می‌شود که چگونه مریم که در ابتدا درکی از روابط پدر و مادر خود نداشت در روستای کوچکی در بیرون هرات ساکن شده است. «ننه»، مادر کینه‌توز و بداخلاقی که او را «حرامی» خطاب می‌کند و پدرش «جلیل» که با ورودش یکبار در هفته مهربانی و محبت را به مریم هدیه می‌دهد. تعریفی که خیلی زود خدشه‌دار می‌شود.بیشتر حوادث رمان هزار خورشید تابان در کابل روی می‌دهد پس از آن شخصیت دیگری وارد ماجرا می‌شود، رشید بیوه‌مردی کفاش در کابل که مریم مجبور به ازدواج با او می‌شود. در ابتدا رشید با مهربانی رفتاری می‌کرد اما چندین مرتبه ناکامی در فرزندآوری رفتار او نیز تغییر کرد. روشن بود که رشید، مریم را تنها برای پرکردن جای خالی پسری می‌خواهد که سال‌ها قبل از دست رفته بود. اینجا است که شخصیت اصلی دیگر کتاب وارد ماجرا می‌شود. لیلا که سرگذشت درآماتیک او در کتاب یکی داستانی است پرآب چشم. دختری که همه خانواده خود را از دست داده و اینک در فراق یار خود، طارق، می‌سوزد. کسی که به ناچار قدم در راه مهاجرت به پاکستان گذاشته است و خبر مرگ او را قاصدی ناشناس برای او می‌آورد. خبری که در پایان مشخص می‌شود که خدعه‌ای بیشتر نبوده است.در واقع جنگ افغانستان با ارتش سرخ شوروی لیلا و مریم را به یکدیگر می‌رساند.🌱🥀
انار جنگلی
زیبا توصیف کردید
Leila Banazade
کتاب خیلی عمیق و دردناکی از سرنوشت مردمی بود که تاریخ بزرگی داشتند و متاسفانه در شرایط بدی گرفتار شده بودند. موضوع و شخصیت ها خوب پرداخته شده بود و پایان عالی داشت.
ATENA
عالیه من با این کتاب زندگی کردم.خیلی چیزارو از افغانستان فهمیدم و دیدگاهم به کل راجبش عوض شد
الهام
داستان بی نهایت جذاب و در عین حال غم‌انگیز بود..برای خیلی از مصیبت های مریم و لیلا ناخودآگاه اشک ریختم .. وقتی این داستان رو میخونید به این فکر می‌کنید که مگر میشه اینهمه مصیبت و سختی ببینی و هنوز نفس بکشی!؟
میمی
من نسخه ی چاپی این کتاب رو خوندم، خیلی دوست داشتم، اینقدر داستانش من رو جذب کرد که دوست دارم بازهم بخونمش، مخصوصا شخصیت مریم رو خیلی دوس داشتم، کتاب ندای کوهستان و بادبادک باز خالد حسینی هم فوق العاده قشنگه اما من این رو بیشتر دوست داشتم،
کارین
این کتابو چند سال پیش خوندم و الان که دوباره چشمم افتاد بهش اشکم در اومده.. همه چیزش با جزئیات یادم مونده مریم و لیلای داستانش برام آشنان جونم واسشون میره در مورد این کتاب واقعا احساسیم جاش وسط قلبمه همین.
black butler
🌿🌸🌿 چهارشنبه ۲۷/۱۰/۱۴۰۲ کتاب هزاران خورشید تابان با ترجمه مهدی غبرائی . همه چیز این داستان برای من تازگی داشت.نویسنده وقایع داستان رو به طرز قابل باوری نوشته جوری که میتونستم خودم رو جای تک تک شخصیت های کتاب بذارم و درد و رنجی که تو اون لحظه میکشن رو حس کنم. 🍃مریم،لیلا جون،عزیزه و زلمای~ من معمولا وقتی به پیشنهاد دیگران شروع به خوندن کتابی میکنم پشیمون میشم چون داستانش مطابق با سلیقه من پیش نمیره اما این کتاب فرق داشت،خیلی خیلی قشنگ بود.
Mina Roosta
به نظرم برای هر ایرانی لازمه بدونه که در اطرافش چی گذشته و داره می گذره پس این کتاب میتونه کمک کنه به این شناخت. تنها ایرادی که دیدم این بود که دو شخصیت زن داستان مخصوصا مریم افکاری بزرگتر از تربیت و آموخته هاشون داشتن که معلوم نبود از کجا اومده.
محسن محمودزاده
این کتاب در کنار "بادبادک‌باز"، دیگر اثر خالد حسینی، شروع خوبی برای آشنایی با تاریخ معاصر افغانستان و درکی بهتر از رنج‌ها و مصائب هم‌نوعانمان در این کشور است. "هزار خورشید تابان" با یک داستان زنانه‌ی فوق العاده، اثرات جنگ و تعصب را بر زنان، در کنار روایتی بسیار گیرا و خلاقانه، واکاوی می‌کند. "هزار خورشید تابان" یک داستان "پر آب و چشم" است. اما این اشک‌ها تهی از معنا و حکمت نیست، بلکه دریچه‌ایست که می‌تواند به زندگی ما نیز معنا ببخشد یا ما را در بازیافتن معناهای از دست‌رفته‌ی زندگی‌مان یاری دهد. خواندن این رمان درخشان را از دست ندهید. خالی از لطف نیست و خالی از حکمت هم نخواهد بود.
کاربر ۳۰۱۵۶۲۲
لطفاً در بی بی نهایت قرار بدین
ZahraRamezanzadeh
کتاب درباره زندگی دو زن در دوران پر از آشوب و جنگ افغانستان هستش و به چالش های زندگی زنان در دولت طالبان پرداخته از نظر من خالد حسینی واقعا یه نویسنده نابغه ست جوری که من با همین کتاب مطمئن شدم که باید آثار دیگه اش رو هم بخونم شخصیت پردازی و قلم نویسنده، داستان کتاب و توصیفات همه و همه عالی بود من با این کتاب هم خندیدم هم گریه کردم به نظرم خالد حسینی لیاقت این و داره بیشتر درباره زن و حقوق زن بنویسه
Haleh Ashraf
این کتاب در مورد سرگذشت زندگی زنان در افغانستان هست. پیش از این بادبادک باز رو خوندم و مشتاق شدم دیگر اثر های این نویسنده رو بخونم. کتابی بسیار هیجان انگیز و پر از کشمکش های پی در پی و نفس گیر. ولی در عین حال لحظاتی خوش رو هم رقم زده بود و وزنه ی شیرینی و تلخی کتاب متعادل بود. من این کتاب رو تو کمتر از یک هفته خوندم و کیف کردم.
hamt80a
موقع خوندن این کتاب احساس می‌کردم قلبم فشرده میشه اصلا کلماتی پیدا نمیکنم برای توصیف درد و رنج مریم و لیلا
فاطمه
این کتاب و همینجا توی طاقچه خوندم. قبلش بادبادک باز رو خونده بودم. من به شخصه عاااااشق این کتابم و همه شو توی نصف روز خوندم. لحظه ای نتونستم ازش جدا بشم. زندگی دختری در افغانستان و با شرایط بسیار سخت، آدم های داستان، سنت های اشتباه، زندگی های عجیب، مردم ناآگاه و... کلکسیونی از کشش و زیبایی و درد توی این کتاب هست.
★چوی زینب دمدمی★
درد،درد ودرد..! یه وقتایی واقعا نیاز داشتم،سرم رو از کتاب بکشم بیرون،برگردم به دنیای واقعی برای اینکه فقط نفس بکشم! مثل غواصی که برای نفس تازه کردن میاد بالا. روحم درد گرفت با این کتاب ونه فقط روحم،که حتی جسمم هم درد گرفت..! ظلم به زنان. چیزی نیست که باهاش آشنا نباشیم. درد های داستان بیشتر از این حرفا بودن. ولی اون دردی که کشنده تر از بقیه بود،درد زن بودن بود. اینهمه حقارت،اینهمه ذلت،اینهمه بدبختی که یه زن میتونه تحمل کنه.. جدای از اینا قلم وسبک روایتش رو دوست داشتم. وداستان خوبی هم داشت. داستان جداگونه ی دوتا زن رو روایت میکرد به اسم مریم ولیلا،ویه جایی این دو داستان بهم متصل میشدن. رفاقت مریم ولیلا قسمت قشنگ داستان بود،پختگی وصبوری لیلا که مریم درد کشیده رو آروم کرد،مریمی که ساده ی ساده بود.ساده مثل نسیم پاییزی. شخصیت لیلا رو دوست داشتم. جسور،قوی وباهوش بود. بهش اعتماد داشتم همیشه. به انتخاب هاش وتصمیماتش. ، وجایی که طارق برگشت،فهمیدم نویسنده درون دریایی از سیاهیی غلیظ که شخصیت های داستانشو توش غوطه ور کرده،یه پنجره ی کوچیک باز کرده به سمت نور. هرچند تلخیها رو نمیشست،اما یه نقطه ی امید بود. انگار که بگه،داستان من انقدر هم فاجعه نیست. وفقط چیزی که برام عجیبه اینه که اگه لیلا حامله بود پس چطور اون انفجار واون همه زخم باعث نشد بچش بیفته:/// فقط زخم وجراحتم که نبود،شوک هم بود.خیلی خیلی عجیبه. با اینکه قلم نویسنده رو پسندیدم،ولی برای خوندن بقیه ی کتاباش یکم تردید دارم. مطمئن نیستم که آمادگیشو دارم یکبار دیگه با این حجم از مصیبت ورنج وغم روبرو بشم یا نه.
parmah🕊
واقعا بی نظیر بود و شخصیت پردازی ها به طوری بود که میشد با کاراکتر ها زندگی کرد و درد و تلخی که حس میکنن و حس کرد و عاشقانه ای که روایت شده بود خیلی دلنشین بود داستان توی هیچ قسمتی کشش خودش رو از دست نمیداد و ریتمش یکنواخت نمیشد
mahsa1995salehi
حتماااا بخوانید

حجم

۳۳۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۴۳۸ صفحه

حجم

۳۳۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۴۳۸ صفحه

قیمت:
۲۱۹,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد