مذهب به زمانی تعلق داشت که هر انسان برای خودش بود و خدا برای همهٔ انسانها.
میس سین
شهر در وضعیتی شیزوفرنی بود، نه شباهتی به منطقهٔ جنگی داشت، نه چیزی عادی بهنظر میرسید،
علاقه بند
برتری اخلاقی او خفهکننده بود
میس سین
فرائرا سرمایهٔ مردم را در جاهطلبیشان یافته بود.
علاقه بند
حتی وحشتناکترین چیزها را میشد با هدفی عالیتر که آنها به آن خدمت میکردند، بخشید.
علاقه بند
کشورش به خیانت وابسته بود.
علاقه بند
روشش این بود. همیشه نصیحت او را مد نظر میگرفت ولی هرگز به آن اعتنا نمیکرد.
علاقه بند
شهروندان زیرک فهمیدند که بهترین کار فراموش کردن پروژه است.
Davood Rajabi
تصمیم برای تسلیم کردن برخی از همکارهایش ناگوار بود، ولی مشکل نبود. آنها افرادی بودند که عقیده داشتند میتوانند آنچه را انجام دهند و بگویند که از آن لذت میبرند، چون کاری در راه خدا بوده است. آنها بیریا بودند و او فکر میکرد آنها مزاحم هستند و مشتاق به شهادت. با این فکر، او به آنها فقط چیزی را که میخواستند داده بود، فرصتی برای مردن در راه ایمانشان.
Davood Rajabi
استالین توهم دشمن مردم را ایجاد کرد. این عبارت استفاده از ظالمانهترین سرکوب و خشونت را، که همگی قواعدی از مشروعیت انقلابی است، علیه هر کسی که با استالین مخالفت میکرد، ممکن ساخت...
میس سین