بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بیگانه | طاقچه
کتاب بیگانه اثر آلبر کامو

بریده‌هایی از کتاب بیگانه

۴٫۵
(۱۴۳)
می‌خواست دوباره از خدا با من حرف بزند. اما من رفتم طرفش و آخرين تلاشم را كردم كه برايش روشن كنم كه من ديگر فرصت كمی برايم مانده و نمی‌خواهم اين فرصتم را صرف خدا كنم.
misbeliever
آدم هميشه تصورهای اغراق‌آميزی راجع به چيزهايی دارد كه چيزی درباره‌شان نمی‌داند.
Astronaut
می‌گويند من باهوش هستم. اما درست نمی‌فهميدم چه‌طور صفاتی كه برای يك آدم عادی صفت خوب است می‌تواند برای يك مجرم تبديل به اتهامی وحشتناك بشود. دست‌كم مرا به حيرت انداخت
عین خ
همه‌ی آدم‌های معمولی گاهی آرزو می‌كنند كه كاش كسی كه دوستش دارند می‌مُرد.
plato
بايد اقرار كنم كه لذت واداشتن آدم‌ها كه به حرفت گوش كنند خيلی دوام ندارد
عین خ
نگاهش ثابت بود و لرزش نداشت. صدايش هم لرزش نداشت وقتی كه گفت، «هيچ اميدی نداری؟ و جدآ با اين فكر زندگی می‌كنی كه وقتی مردی، می‌ميری و تمام می‌شود؟» گفتم، «بله.» آن‌وقت سرش را پايين انداخت و نشست. گفت برايم متأسف است.
Sima.zr
اين عقيده‌ی مامان بود و عادت داشت مرتب آن را تكرار كند، كه آدم دست‌آخر به همه‌چيز عادت می‌كند.
aridasss
جايی خوانده بودم كه آدم در زندان بالاخره زمان را گم می‌كند. اما وقتی اين را خوانده بودم خيلی معنايش را نفهميده بودم. نفهميده بودم چه‌طور روزها می‌توانند در آنِ واحد هم كوتاه باشند هم طولانی. بی‌ترديد طولانی برای گذراندن، اما آن‌قدر كشدار كه دست‌آخر با هم قاطی می‌شوند. ديگر اسم ندارند
Astronaut
چند روز اول در خانه‌ی سالمندان فقط گريه می‌كرد. اما علتش اين بود كه هنوز عادت نكرده بود. چند ماه بعد، اگر از خانه‌ی سالمندان می‌آوردمش بيرون گريه می‌كرد. چون حالا به خانه‌ی سالمندان عادت كرده بود.
عین خ
«در جامعه‌ی ما، هر كسی كه در مراسم تدفين مادرش گريه نكند می‌تواند محكوم به مرگ شود.»
miladan

حجم

۹۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۶۵ صفحه

حجم

۹۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۶۵ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۷صفحه بعد