دانلود و خرید کتاب صوتی اندوهی فراتر از رویا
معرفی کتاب صوتی اندوهی فراتر از رویا
کتاب صوتی اندوهی فراتر از رویا نوشته پیتر هاندکه است که با ترجمه سونیا سینگ و صدای مهدی صفری منتشر شده است. این کتاب داستان زنی نامرئی است که درطول جنگ جهانی تلاش میکند خودش را سرپا نگهدارد. پیتر هاندکه برنده نوبل ادبیات سال ۲۰۱۹ است.
درباره کتاب اندوهی فراتر از رویا
اندوهی فراتر از یک رویا، را پیتر هاندکه ۸ هفته بعد از خودکشی مادرش نوشته است. این کتاب که طی دو ماه در زمستان ۱۹۷۲ نوشته شده است، کتاب کوتاه است اما درونمایهای عمیق دارد. این کتاب به مفاهیمی دربارهٔ زندگیای میپردازد که همزمان با شکلگرفتن حکومت نازیها آغاز شد، جنگ دوم جهانی را تجربه کرد و در بدبختی و فلاکت بعد از جنگ غرق شد. اندوهی فراتر از رؤیا، شرححالی منحصربهفرد و باشکوه است که خواننده را همراه با نویسندهٔ کتاب در غمی عمیق فرومیبرد.
نویسنده میخواهد در این کتاب روایتی از مادرش بنویسد اما تلاشش را میکند که داستانی احساسی خلق نکند؛ چون نگران است که درآنصورت مادرش را، یک انسان واقعی را، بهصورت یک کاراکتر دربیاورد. بههمیندلیل عامدانه از داستان فاصله میگیرد و از جایگاهی مستقل به بیان آن میپردازد. اسمی از مادرش نمیآورد و از خودش با عنوان «بچه» یا «یکی از بچهها» یاد میکند.
کتاب صوتی اندوهی فراتر از رؤیا، داستانی از یک زندگی است که با زبانی صادق و روان بیان شده است. داستان زنی که با محدودیت سختی زندگی کرده است اما در پایان خودش را کشته است. عشق در هر جمله، بلکه در هر کلمهای که درمورد مادرش میگوید نمایان است و عواطفش هنگامیکه برای آخرینبار مادرش را در آخرین مراسم زندگی کوتاه و پردردش میبیند واقعی، پیچیده و خالصانه است.
شنیدن کتاب اندوهی فراتر از رویا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اندوهی فراتر از رویا، داستانی لطیف از یک زندگی است، دوستداران کتابهای زندگینامه از این کتاب لذت خواهند برد.
درباره پیتر هاندکه
پیتر هاندکه (Peter Handke) ۶ دسامبر ۱۹۴۲ در گریفن اتریش متولد شد. او نویسنده و نمایشنامهنویس پیشرو (آوان-گارد) اتریشی است که در سال ۲۰۱۹ جایزه نوبل ادبیات را برنده شد. هرچند این انتخاب انتقادهای زیادی از آکادمی نوبل را به همراه داشت؛ چرا که پیتر هاندکه از جمله افرادی بود که در دوران جنگ بوسنی، حمایتش را از نیروهای صرب نشان داده بود.
او پدرش را ندید. همراه با مادر و ناپدریاش زندگی میکرد. در دانشگاه در رشته حقوق تحصیل کرد و با مطالعه آثار نویسندگان بزرگی مانند داستایوفسکی، ماکسیم گورکی، توماس وولف و ویلیام فاکنر به دنیای ادبیات کشیده شد. آو آثار ادبی بسیاری آفریده است و علاوه بر جایزه نوبل ادبیات، جوایز دیگری همچون جایزه گئورگ بوشنر (۱۹۷۳)، جایزه جشنواره بینالمللی ادبیات ویلهنیتسا (۱۹۸۷) و جایزه فرانتس کافکا (۲۰۰۹) را از آن خود کرده است.
بخشی از کتاب اندوهی فراتر از رویا
وقتی به مراسم خاکسپاری رسیدم، در کیف مادرم رسید نامهای را با شمارهٔ ۴۳۲ پیدا کردم. روز جمعه بعدازظهر، قبل از اینکه به خانه برود و قرص خواب بخورد، نامهای را که وصیتش در آن بود به آدرس من در فرانکفورت پست کرده بود (ولی چرا با پست ویژه؟)، روز دوشنبه به همان ادارهٔ پست رفتم تا تلفنی بزنم. آنموقع دو روز و نیم از مرگ مادرم میگذشت. جلوی میز کارشناس پست، رول برچسبهای زردرنگ مخصوص ارسال نامه را دیدم. نُه نامهٔ دیگر هم طی تعطیلات آخر هفته پست شده بودند، عدد بعدی ۴۴۲ بود و این عدد آنقدر شبیه عددی بود که در ذهن داشتم که با نگاه اول گیج شدم و برای لحظهای فکر کردم هیچ اتفاقی نیفتاده است. اشتیاق درمیانگذاشتن این موضوع با کسی مرا به وجد آورد. چه روز قشنگی بود، با آنهمه برف! سوپ و کوفتهٔ جگر میخوردیم. اگر با جملهٔ «همهچیز اینطور شروع شد که...» نوشتهام را آغاز میکردم همهچیز تصنعی بهنظر میرسید. من قصد نداشتم از شنوندگان یا خوانندگان نوشتهام همدردی اخاذی کنم، فقط میخواستم داستانی جالب برایشان تعریف کنم.
درهرحال، داستان با تولد مادرم در پنجاه سال پیش شروع شد؛ در همان روستایی که همانجا هم مُرد. آنموقع تمام زمینهای خوب روستا که قابلیت بهرهوری داشتند، یا متعلق به کلیسا بودند یا مَلاکهای نجیبزاده. بخشی از آن زمینها به رعایایی اجاره داده شده بود که یا روستایی بودند یا کارگر. تنگدستی بهحدی بود که تنها تعداد انگشتشماری از آنها صاحب زمینهایشان بودند. برای محقق شدن یکسری اهداف کاربردی، شرایط مثل سالهای پیش از ۱۸۴۸ بود؛ بردگی فقط بهطور ظاهری لغو شده بود. پدربزرگم ـ که هنوز زنده است و هشتادوشش سال دارد ـ نجار بود، علاوهبراین او و همسرش روی چند هکتار مزرعه و علفزار اجارهای هم کار میکردند. او اهل اسلوونی و حرامزاده بود. آنموقع بیشتر بچههای دهقانها حرامزاده بودند، چون سالها بعد از رسیدن به بلوغ جنسی فقط تعداد انگشتشماری از مردم، صاحب یک چهاردیواری و شرایطی برای تشکیل خانواده و حمایت از آنها بودند. مادر او دختر دهقانی نسبتاً مرفه بود که هیچوقت کارگرش را، یعنی پدر پدربزرگم را، چیزی بیش از یک «بچهساز» ندید. بااینحال، به مادر پدربزرگم آنقدر پول به ارث رسیده بود که بتواند مزرعهای کوچک بخرد.
زمان
۲ ساعت و ۵۰ دقیقه
حجم
۲۳۶٫۴ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۲ ساعت و ۵۰ دقیقه
حجم
۲۳۶٫۴ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
داستانی بسیار زیبا و احساس بر انگیز ❤️ در برخی از قسمتها تکه های کوتاهی از وقایع تاریخی مربوط به آن دوره را بیان میکند را دوست داشتم. نویسنده هنگامیکه شروع به روایت خاطرات مادرش قبل از به دنیا آمدن خودش می
خیلی افتضاح بود
اصلا ارتباط برقرار نکردم و وسط کتاب ولش کردم