دانلود و خرید کتاب یادداشت های بغداد نها الراضی ترجمه مریم مومنی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب یادداشت های بغداد اثر نها الراضی

کتاب یادداشت های بغداد

نویسنده:نها الراضی
انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۶از ۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب یادداشت های بغداد

کتاب یادداشت های بغداد نوشته نها الراضی است که با ترجمه مریم مومنی منتشر شده است. کتاب یادداشت های بغداد روزنوشته‌های زنی در جنگ و تبعید (۲۰۰۳-۱۹۹۱) است. نُها الراضی (۲۰۰۴ ـ ۱۹۴۱) هنرمندی عراقی بود که در یادداشت‌های روزانه‌اش چهرهٔ متفاوتی از عراقی که تاکنون شنیده‌ایم ترسیم کرده و نشان می‌دهد عراقی که با قدمت چندهزارساله‌اش گهوارهٔ تمدن بشر بوده چه‌طور در چند دهه چنان ویران می‌شود

درباره کتاب یادداشت های بغداد

تاریخ شروع این یادداشت‌ها ژانویهٔ ۱۹۹۱، هم‌زمان با زمزمه‌های شروع جنگ اول خلیج فارس، است و پایان آن مارس ۲۰۰۳. در این مدت، عراقی که هنوز از جنگ هشت‌ساله با ایران نفس تازه نکرده چند جنگ ویرانگر دیگر را پشت‌سر می‌گذارد، این‌بار با قوای بین‌المللی، به سرکردگی امریکا و پشت‌سر آن، تحریم‌های کمرشکنی که اندک رمق‌های باقی‌مانده را هم از ته‌ماندهٔ منابع و ذخایر آن سرزمین بیرون می‌کشد و مردم را در بی‌پناه‌ترین وضع ممکن اقتصادی و اجتماعی رها می‌کند. سال ۲۰۰۳، پس از حملهٔ یازده سپتامبر و برای انتقام‌جوییِ دوباره از صدام و این‌بار به قصد ویرانی کاملِ او، یک‌بار دیگر امریکای وحشت‌زده دنیا را علیه عراق بسیج می‌کند و جنگی دیگر را بر سر مردمان آن آوار می‌کند.

در این دوازده سال، روایت نُها الراضی از آن‌چه به او و اطرافیانش می‌گذرد همواره پیوسته نیست؛ گاه هر روز می‌نویسد و گاه ممکن است چند ماه بین نوشته‌هایش وقفه بیفتد. بااین‌حال، ورقی از خاطرات او نیست که کسالت‌بار باشد و در هر یادداشت اطلاعات و رخدادهای شخصی و اجتماعی را، بدون حاشیه رفتن و لفاظی، روی کاغذ می‌آورد.

گرچه محل شروع یادداشت‌ها بغداد است و نام کتاب را هم در انتها یادداشت‌های بغداد گذاشته، این نوشته‌ها به بغداد محدود نمی‌شوند. نُها همهٔ این سال‌ها را در بغداد نمی‌ماند و مدتی را در عَمان (اردن) و بیروت می‌گذراند. هر کدام از این فصل‌ها عناوین متفاوتی دارند که دغدغه‌های ذهنی او را به‌خوبی نشان می‌دهند: تحریم، تبعید، هویت. نام فصل اول را به طعنه و طنزی شیرین هتل السعادة یا هتل پارادیزو گذاشته. این نام اشاره به محل زندگی نُها در آن دوران دارد: خانه‌ای در دلِ باغی در شمال بغداد، نزدیک به رود دجله. و از آن‌جا که در زمان جنگ اول خلیج فارس، تقریباً امن‌تر از مناطق دیگر بوده، پناه دوستان و آشنایان و اقوام نُها بوده است.

توصیف زندگی آدم‌هایی که در دورهٔ جنگ در گوشه‌وکنار این خانه‌باغ، در کنار هم زندگی می‌کنند و وصف کمبودها و تلاش‌های‌شان برای تأمین نیازهای اولیه خواندنی است. 

خواندن کتاب یادداشت های بغداد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به خواندن خاطرات و درک بهتر از خاورمیانه پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب یادداشت های بغداد

 ژانویهٔ ۱۹۹۱

شب قبل از شروع جنگ، به هتل رشید رفتم تا نامهٔ چارلی را که باب سیمپسون از قبرس برایم آورده بود تحویل بگیرم. چارلی چند پاکت بذر گیاهان ایتالیایی برایم گذاشته بود و این بستهٔ فسقلی از تحریم‌های سازمان ملل قسر دررفته بود. وقتی دوباره آب داشته باشیم این بذرها به کارمان می‌آیند. اتاق باب پُر از نویسنده‌های باسمه‌ای بود که یاوه می‌گویند و انتظار آن لحظهٔ بزرگ را می‌کشند. خیلی مقتدرانه به‌اش گفتم جنگ نمی‌شود. 

گفت: «کاش می‌توانستم حرفت را باور کنم.»

نمی‌دانم چرا آن‌قدر مطمئن بودم که جنگی در کار نخواهد بود. خوش‌بینی‌ام سبب شده بود دوستان و خانواده‌ام، برای اطمینان‌خاطر، تا روز آخر به من زنگ بزنند. خیلی ساده است، شاید باورم نمی‌شد که رهبران در این دوره‌وزمانه آن‌قدر بچگانه یا صرفاً احمقانه فکر کنند جنگ می‌تواند مشکلی را حل کند. غرایز تخریب‌کنندهٔ بشر و برنامهٔ نیروهایی را که علیه ما متحد شده بودند دست‌کم گرفته بودم. نه که حالا ما فرشته باشیم،‌ بالاخره اشتباه اول از جانب ما بوده. اما نمی‌شود یک خطا را با خطایی بزرگ‌تر اصلاح کرد. دست‌کم من این‌جور فکر می‌کردم. هر چه باشد، شاهد سه انقلاب در عراق، جنگ سوئز در مصر و چند جنگ داخلی در لبنان بوده‌ام. حماقت‌های آدمی حدومرز ندارد. در این ماجرا، هیچ‌کس دلش نمی‌خواست با آن یکی در ارتباط باشد که مبادا سازشی رخ بدهد. مثل یک ضرب‌المثل عراقی که می‌گوید: «یک دست صدا ندارد.» ظاهراً در دنیا فقط برای یک قلدر جا هست.

در شش ماه آخرِ پیش از جنگ، روزها همه شبیه هم بودند؛ فشرده بین شب‌ها. با شروع جنگ، روزها و شب‌ها تبدیل به یک روز طولانی شدند. تقویم سال ۱۹۹۱ را ندارم، برای همین حتی نمی‌توانم روزها را خط بزنم. همه‌شان یک روز است. امروز سومین روز جنگ است. سه روز طول کشید تا واقعاً باور کنم که جنگ به‌راستی شروع شده و خواب نمی‌بینم. تصمیم گرفتم برای ثبت اتفاقاتی که برای‌مان می‌افتد، آن‌ها را در دفترِ یادداشت‌های روزانه‌ام بنویسم. هر چه باشد، این‌جور چیزها هر روز اتفاق نمی‌افتند.

نظرات کاربران

iMohammad
۱۴۰۰/۰۱/۱۱

بعید است از بعد از خواندن کتاب، با نویسنده هم‌ذات‌پنداری نکنید، دیدن مستند Once Upon A Time In Baghdad هم پیشنهاد می‌شه.

جواد
۱۴۰۰/۰۱/۲۲

این کتاب روایت مردمی است که ظلم رژیمی رنج میبرند که حق زندگی آن ها گرفته شده است؛ رژیمی که متکی به یک نفر بود و ان هم صدام؛ صدامی که با توهمات خود آرزوهای محقق ناپذیرش را از راه

- بیشتر
زهرا غفاری
۱۴۰۱/۰۴/۱۲

خیلی جانبدارانه نوشته شده (یا شاید بخش‌های بی‌طرفانه‌ترش سانسور شده) نویسنده فقط آمریکا رو محکوم می‌کنه و یه جا ابراز امیدواری می‌کنه کاش سر خودشون هم بمب بیفته که بفهمن چه حسی داره. این جانبداری حتی تو مقدمه کتاب و از

- بیشتر
کاربر ۱۷۹۹۲۰۲
۱۴۰۰/۰۴/۲۹

قطعا ارزش یکبار خوندن رو داره.

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۱۱)
تنهایی آدمی در جنگ، در موقعیت‌هایی که از توان خودش خارج است و در مصایبی که کنترلی بر آن‌ها ندارد، فراتر از تنهاییِ آدم در زندگی عادی است.
Call_Me_Mahi
لمیعه رفته ناخن‌آرایی کرده و موهایش را هم درست کرده. گفته اگر قرار است بمیرد می‌خواهد موقع مرگ مرتب باشد.
کاربر ۱۴۲۸۴۶۷
یک مشت لبنانی، اردنی، فلسطینی و عراقی بودیم که هر کدام‌مان دنبال یک تکه کاغذ بودیم؛ این‌همه تلاش برای گرفتن مجوز زندگی
Call_Me_Mahi
آدم بیرون از وطنش عددی نیست. نیاز به یادآوریِ صحنه‌های مشخص، بوها و فضاهای گذشته همیشه با آدم است، اما این چیزهای خاص دیگر وجود ندارند. آدم خودش را از آن‌ها تبعید کرده، اما همچنان برمی‌گردد و به گذشته نگاه می‌کند.
Call_Me_Mahi
مهستی می‌گوید آینده از آنِ بچه‌های نسل جدید است، نسلی که وجدان زیست‌محیطی دارد. پرسیدم: «فکر می‌کنی این‌ها فاسد نمی‌شوند؟ مردم وقتی به قدرت برسند فاسد می‌شوند.» جواب داد: «به‌هرحال، حداقل چندتا چیزِ خوب از صافی‌شان رد می‌شود، آن‌قدر که آدم بتواند امید داشته باشد.»
Call_Me_Mahi
قرن‌هاست که عراقی‌ها محتکر بوده‌اند. یک عادت ملی است. چون کسی نمی‌داند دوباره کِی آن جنس در بازار موجود خواهد بود، پس وقتی آن را می‌بیند می‌خرد،‌ آن هم به تعداد بالا.
زهرا غفاری
در شش ماه آخرِ پیش از جنگ، روزها همه شبیه هم بودند؛ فشرده بین شب‌ها. با شروع جنگ، روزها و شب‌ها تبدیل به یک روز طولانی شدند.
علیرضا
ظاهراً دزدها، وقتی داشته‌اند ماشین سفیر موریتانی را می‌دزدیده‌اند، یکی از گوش‌های سفیر را هم بریده‌اند. چه‌طور باعث تیرگی روابط دو کشور نشده؟ یک دزدِ دیگر شکم یک دیپلمات دیگر ـ زنی روس ــ را بدجوری پاره کرده، زن مقاومت کرده و جنگیده و ضربهٔ بدی به سرش وارد شده. یکی از دزدها را همسایه‌ها گرفته‌اند، اما بقیه‌شان فرار کرده‌اند. آن یکی را که گرفته‌اند گفته: «چرا خودتان را خسته می‌کنید؟
جواد
در باب تحریم: مرغ‌ها را با نان کپک‌زده تغذیه می‌کنند؛ یک جور آنتی‌بیوتیک طبیعی است، چون دیگر آنتی‌بیوتیکی باقی نمانده که به‌شان بدهند. شاید این همان روشی است که سگ‌ها از خودشان محافظت می‌کنند. فاسدترین چیزها را می‌خورند ــ همه مُرده و کپک‌زده.
جواد
پرسیدم: «چند درصدشان زن هستند؟ آیا تعدادشان از مردها بیش‌تر است؟» گفت: «خیلی بیش‌تر. در این وضعیتی که هیچ‌چیزی وجود ندارد، تمام مسئولیت ادارهٔ خانه و بچه‌ها روی دوش زن‌هاست، درحالی‌که مردها یا غیب‌شان می‌زند یا می‌گیرند تو خانه می‌خوابند.»
جواد

حجم

۲۶۵٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۷۴ صفحه

حجم

۲۶۵٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۷۴ صفحه

قیمت:
۶۱,۰۰۰
تومان