نظرات درباره کتاب چراغ ها را من خاموش می کنم و نقد و بررسی خوانندگان | طاقچه
کتاب چراغ ها را من خاموش می کنم اثر زویا پیرزاد

نظرات کاربران درباره کتاب چراغ ها را من خاموش می کنم

نویسنده:زویا پیرزاد
انتشارات:نشر مرکز
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۹از ۱۴۱ رأی
۳٫۹
(۱۴۱)
yumi
لطفا به بی نهایت اضافه اش کنید ...
haniyeh
داستان در مورد کلاریس، یک خانم ارمنی ساکن آبادان در دهه ۴۰ ایران هست. کلاریس دل مشغولی های این چنینی داره: خانه داری، بزرگ کردن دو دختر دوقلو و پسر بزرگترش، همسری که سیاسیه و مدتیه نسبت به کلاریس بی تفاوت شده، حضور دائمی مادر و خواهرش در زندگیش و مشکلات خواهرش درباره ازدواج و... با این حال، کلاریس زمانی متوجه میشه زندگیش باب میلش نیست که همسایه جدیدی به خونه روبرویی میاد. یه مادر و پسرش که یه دختر همسن دخترهای کلاریس داره. مردی که علایق مشترک با کلاریس مثل خواندن کتاب یا پرورش گلها داره و میتونه کلاریس رو بفهمه. این اولین کتابی بود که از خانم زویا پیرزاد خوندم و باعث شد دلم بخواد بقیه کتابهاشون رو هم بخونم. متن داستان روان بود و با اینکه فکر میکردم شاید خوندن روزمرگیهای کلاریس خسته کننده باشه اما اینطور نشد. برام یه نکته از این داستان قابل برداشته: وقتی بخاطر بقیه همه چیز رو در خودت میریزی و حرفی نمیزنی، به مرور یادت میره از زندگی لذت ببری و همین باعث میشه لذت رو از زندگی بقیه هم بگیری در حالیکه فکر میکنی داری بهشون لطف میکنی.
امیلی در نیومون
زویا پیرزاد توی چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم روایت‌گر زنی با عشق ممنوعه است. اتفاقات کتاب در بستری آرام و بدون تنش روایت می‌شه جوری که دلتون می‌خواد توی فضایی آرام با لیوان چای بنشینید و برای ساعت‌ها از خط به خطش لذت ببرید. این کتاب پر از زنانگی و دنیای لطیف زنانه است. کمی هم دغدغه‌های انسان معاصر قبل از انقلاب چاشنیش شده. توصیفات انقدر دقیق هستند که قدم به قدم همراه کلاریس می‌شین.
𝑻𝒂𝒎𝒊𝒍𝒂
یادمه مدتها پیش یکی از کاربرای طاقچه که اگه اشتباه نکنم اسمشون آیدین بود این کتاب رو به زیبایی هرچه تمام تر معرفی کردن و از اون زمان واقعا دوست داشتم این کتاب رو بخونم تا همین چند روز پیش که نشستم و توی چند ساعت پشت سر هم، کتاب رو خوندم و تمومش کردم. برای توصیفش بهترین چیزی که میتونم بگم اینکه: از اون کتابایی که وقتی تمومش میکنی تا چند لحظه با لبخند عمیق به یه جای نامعلوم خیره میشی و به شخصیت های کتاب فکر میکنی:)))) کتاب بی نهایت زیبا بود، با اینکه شخصیت هامون تفاوت های زیادی داره، با کلاریس خیلی ارتباط می‌گرفتم، و تمام این ها بخاطر قلم فوق العاده نویسنده ست. شاید در نظر اول فقط روزمرگی یک خانم ارمنی به حساب بیاد که 'نمونه ی عالی یک مادر خوب و فداکار ایرانیه'(!) ولی رفته رفته که پیش میری، میبینی هر تغییر ریزی که توی افکار کلاریس به وجود میاد، تو رو چندان به وجد میاره و جوری توی قلبت کلاریس رو تشویق به تغییر میکنی که انگار خود کلاریسی! داستان خیلی روان و پرکشش بود، و شخصیت ها و تکه کلام هاشون واقعا شیرین بود. این کتاب رو به همه، پیشنهاد می‌کنم. کمک میکنه یکبار هم که شده، خودمونو جای کلاریس بزاریم و از دریچه ی اون نگاه کنیم:')
pegah
این کتاب زویا پیرزاد عالیه. پر از حس خوب، حس زندگی. داستان خاصی نداره ولی آنقدر خوب فضا سازی کرده که غرق زندگیِ شخصیت اصلی که یه خانم هست میشی. پادکست گوش بدید بهتره
m. darmorad
سلام فقط میتونم بگم کاش تخفیف بخوره هم چراغ ها هم عادت میکنیم 😍😍
ریحان
من این کتاب را سال ۸۴ خوانده بودم و اون زمان خیلی دوستش داشتم همینطور کتاب عادت میکنیم خانم زویا پیرزاد را و الان فقط بخش نمونه کتاب را دوباره از طاقچه خواندم واقعا لذت بردم
کاربر 1623420
ویژگی های خوب کتاب نثر روان و ساده بود و پرداختن به جزییات به طوری که میشد همزاد پنداری کرد با شخصیت های کتاب و پرداختن به نقش زن یا مادر به عنوان عنصر اصلی خانه که نادیده گرفته میشه. اما داستان هیچ نقطه اوجی نداشت‌ و‌ روند ارومی رو طی میکرد که بعضی جاها از تکرار حوصله ادم سر میرفت از مکالمه ها و پایان خیلی بازی داشت در کل ارزش یکبار خوندن داره
کاربر 2302748
روزمرگی های یک زن خانه دار بود بیشتر برای سرگرمی و وقت پر کردن خوبه اونقدر که تعریف میکنن خوب نیست معمولیه
می نی لی
کتاب از روزمرگی های یک زن میگه ، انقدر وقایع معمولی روز رو قشنگ توصیف می کنه که ادم رو از زمان و مکان جدا می کنه، بعد از خوندن این کتاب تمام کارهای ریز روزانه رو مثل یه داستان تو ذهنم تعریف می کنم، حس می کنم من هم نویسنده ی داستان زندگی خودم هستم. از اون کتابای حال خوب کن و مود عوض کن هست‌.
کاربر 6981622
دقیقا..👍
[YUME]
خانم پیرزاد تبحر خاصی توی به تصویر کشیدن عواطف و افکار زن ایرانی دارن. من حس می‌کنم ایشون دوست دارن یه شخصیت فوق‌العاده و ظاهرا بی‌نقص خلق کنن و با هر کتاب اونو بفرستن تو دل آزمون و خطا و وقتی شخصیت با سربلندی بیرون اومد، بهش اشاره کنن و بگن «این شخصیتو من ساختم» جدای از این، پیوند آبادان، فرهنگ ارامنه و همزیستی با انگلیسی‌های دوران استعمار بافت جالب و جدیدی ایجاد کرده بود که خوندن کتاب رو حتی لذت‌بخش‌تر می‌کرد
حدیث
قبل از اینکه اسم کتاب رو بدونم جلد بنفشش برام چشم نوازی کرد بعد اسمش .. گاهی ی حرف ادم رو تا لب مرگ میبره و گاهی زنده میکنه .. پیشنهاد میکنم بخونید و یاد بگیرید هر حرف هر حرکت ممکنه برای کسی خوشایند یا حتی ازار دهنده باشد فقط لذت ببرید از آنچه ک هست و گاهی حتی اجازه نداری خودتو قضاوت کنی ادم ها میایند میروند تو باخودت تنهایی پس مهربون تر رفتار کن با خودت😀
Zenbi
🌺🌺🌺 کتاب قشنگ و دلنشینی بود که دو روزه تموم شد . هم متنش روون بود و هم اینکه راحت میشد با داستان همراه شد . شاید ظاهرا بگیم داستان خاصی نداشت و یه روزمره بود اما بنظرم توجهی که کتاب داره به یه سری مسائلِ ریز که توی سر مادرِ قصه میگذره این کتاب رو جذاب میکنه و جالبه که اصلا حوصله سر بر و خسته کننده نیست . 🌺🌺🌺
مریم سادات
این که بتونی روزمرگی های معمولی زندگی رو انقدر قشنگ توصیف کنی یک هنر خاص میخواد که خانم پیرزاد اونو داره:)خیلی قشنگ بود کتاب
nastaran
من خیلی خوشم اومد از سبک داستانش. روزمرگی های یک زن خانه‌دار رو توصیف میکنه و احساساتی که تجربه میکنه، با جزییات دقیق و همین توجه به ریزترین جزییات برام خیلی دلنشین بود و باعث شد خودمم بیشتر به جزییات زندگیم توجه کنم. کسانی که از کتاب خوششون اومد پیشنهاد میکنم فیلم "به همین سادگی" با بازی خوب خانم قاضیانی رو هم ببینید.
ندارم
داستان قسمتی از زندگی یک زن خانه دار وظیفه شناس است که یک پسر نوجوان و دو دختر کوچک دارد. از نظر روانشناسی شخصیتی قربانی دارد و همه چیز را برای خانواده اش میخواهد و به فکر خودش نیست. خواسته ها و آرزوهایش را بیان نمیکند. فضای داستان در آبادان است در شهرک مخصوص کارکنان شرکت نفت در قبل از انقلاب اسلامی ایران. نویسنده خیلی قشنگ به جزییات پرداخته در حدی که فکر میکنی در همان جا حضور داری. من در اوایل داستان با اسامی شخصیت ها مشکل داشتم چون ارمنی بودند و اسم هایشان برایم سخت بود..آرمینه. آرسینه.واسکانیان. گارنیک..ولی در کل خیلی لذت بردم
لعل
کمی به حال و هوای داستان بریت ماری اینجا بود نزدیک است. از این که در ضمن داستان کمی با حال و هوای زندگی ارمنی های هم وطنم اشنا شدم لذت بردم. در زمره داستان هایی که خانم های خانه دار سرآغاز تحول و دگرگونی را از خود آغاز میکنند و به سایر اعضا حال خوبشان را منتقل میکنند . تاکید بر این که کسی حال خوب را برای ما ایجاد نمیکند و این خود ما هستیم که باید از درون تغییر کنیم. دیگران شاید فقط بتوانند انگیزه به ما بدهند.
سپیده ی صبح
من یه کتاب دیگه هم قبلا از خانم پیرزاد خونده بودم به اسم (عادت میکنیم )هر دو کتاب رو دوست داشتم اما آخر هر دو کتاب خیلی باز بود گویا خانم پیرزاد به پایان باز خیلی علاقه دارند، کاش به شخصیت امیلی بیشتر پرداخته شده بود فقط شخصیت امیلی خیلی گنگ و مبهم بود، این کتاب رو (به جز صفحات آخرش) به همه پیشنهاد میکنم
zahra ezazi
این کتاب را دوست داشتم روزمره گی زندگی یک زن اما به طرز عجیبی گیرا نوشته شده بود عاشقانه نبود اما به اندازه یک داستان عاشقانه کشش داشت طوری که زمین گذاشتنش برایم سخت بود در برخی قسمت ها به یاد خودم با این کتاب گریستم در دهه چهل زندگی و خسته از تکرارها
کاربر 6981622
فضای کتاب ساده و بدون پیچیدگی است،روزمرگی ها و گفت و گو ذهنی راوی داستان بسیار زیبا و دلنشین ،توصیف شده....با خوندن این کتاب به گفت‌و گو های ذهنی خودم آگاه شدم.. که چه قدر نقش مهمی در روابط ما با دنیای اطرافمون داره...با خوندن این کتاب احساس آرامش خییلی خاصی دارم و تصمیم گرفتم شنونده خوبی برای افراد مهم زندگیم باشم،و الان مشتاقم به زندگی و.مشتاقم به.روزمرگی ها.... ممنونم از طاقچه

حجم

۲۱۵٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۹۸ صفحه

حجم

۲۱۵٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۹۸ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲۳صفحه بعد