انقدر سادهدل نباشین. عدالت! شما میخواین که جهان هستی به قابلیتهاتون ارج بذاره، که نیکی پاداش بگیره و بدی به سزاش برسه، که بیماری به منزلهٔ تنبیه باشه، که خیر و خوبی مرگ رو به تأخیر بندازه، آره، یه عدالتی، هر جور عدالتی که شبیه عدالت باشه، حتی عدالت نادرست وجود داشته باشه. میخواین که چیزی وجود داشته باشه، شده خدایان دمدمی یا متعهد، آره، حتی خدایان بیاندازه مستبد! این معنیش اینه که یه ارادهای، نظمی، فکری، چیزی شبیه انسان اون بالا وجود داره. درحالیکه بهجای این، تا بوده، زندگی همین بوده که هست، کر، کور، بیاعتنا. برای جوهر هستی شهامت و شایستگیتون پشیزی ارزش نداره.
rozhan
ژولین: به این ترتیب، شما نمیدونین مرگ چیه؟
دکتر س...: بدترین اتفاقی که میتونه برای این سؤال بیفته اینه که پاسخی بهش داده بشه.
rozhan
ژولین: (دلسرد) چطور میشه آدم انقدر خوشبین باشه؟
لورا: کار دیگهای نمیشه کرد. به خودم عادت دادم به همه انرژی بدم، لابد دلیلش اینه که تو عضلاتم نیرو ندارم. زندگی رو دوست دارم با عشقی یهطرفه، ولی با عشقی دیوانهوار. مرگ رو هم دوست دارم.
کیان
بیاشتهایی چه بسا بدترینِ دردهاست. وقتی سیر به دنیا میآین، قبل از اینکه فریاد بزنین، دهنتون رو پرِ خوراکی میکنن، پیش از اینکه درخواست کنین، بوسه میگیرین، قبل از اینکه پول درآرین، خرج میکنین، اینا آدم رو خیلی اهل مبارزه بار نمیآره. برای ما بیاقبالها، چیزی که زندگی رو اشتهاآور میکنه اینه که پر از چیزهاییه که ما نداریم. زندگی برای این زیباست که بالاتر از حد امکانات ماست.
rozhan
«از نظر من هیچچیز مطمئنتر از نامطمئن نیست.»
پریسا همانی